تفسیر سوره حشر اطاعت از امر و نهی پیامبر و مفهوم تفویض صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

وَ ما افاء اللّهُ علی رسولِه منهم فَما أوْجَفْتُمْ علیه مِنْ خیلٍ وَ لا رِکابٍ ولکنّ اللهَ یُسلِّطُ رُسُلَهُ علی مَنْ یَشاءُ واللهُ علی کلِّ شی ءٍ قدیرٌ - ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ و لِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتامی وَالْمَساکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لایَکُونَ دُولَهَ بَیْنَ الأَغْنِیَاء مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ و آن چه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید شما برای تصاحب آن اسب یا شتری بر آن نتاختید، ولی خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره می گرداند و خدا بر هر کاری تواناست.آن چه را خداوند از اهل این آبادی ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا این اموال عظیم در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آن چه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!»بزرگان اهل سنت نیز همانند امامیه از آیه «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» اطلاق فهمیدند. اگرچه امام فخر رازی نخست «ما اتیکم الرّسول» را به همان «ما آتیکم من الغنیمه والفی ء» معنا کرده است، اما

بعد می گوید اَجود این است که این آیه اطلاق دارد در هرچه که پیامبر گفت یا داد و یا نهی کرد؛ چه در مسائل حکومتی و چه در تبیین احکام.قبل از او زمخشری در «کشاف» نیز همین معنا را بیان کرده است. که هم شامل حکم می شود و هم شامل حکومت. توضیح آن این است که خدای سبحان رسول الله(ص) را هم والی امور مسلمین معرفی کرد هم مبیّن و مفسّر و معلّم مردم و فرمود: «و انزلنا الیک الذّکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم»، «یعلّمهم الکتاب والحکمه» از طرف دیگر هم به ما فرمود: «اطعیوا الله و اطیعوا الرّسول». این اطاعت رسول، هم در مسائل حکومتی است هم در مسائل احکام، چون اولین مبیّن و اوّلین معلم، وجود مبارک رسول الله(ص) است اگر ایشان چیزی را در احکام یا در حکومت فرمود اطاعت از دستور وی ضروری و لازم است. گذشته از این که آیه «ما آتیکم الرّسول» اطلاق دارد آن آیات هم تأیید می کند.زمخشری در «کشاف» لطیفه ای را نقل می کند و می گوید: ابن مسعود به مسلمانی که در حال احرام، لباس های رسمی و دوخته در بر کرده بود گفت: تو که مُحرمی لباس های دوخته را نباید در بر کنی. آن شخص به ابن مسعود گفت: یک آیه ای از قرآن بیاور که دلالت کند مُحرم نباید لباس دوخته بپوشد او همین آیه را خواند که: «ما آتیکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».ما که نباید همه احکام را از قرآن بگیریم، سنّت هم هست، خود قرآن فرمود من خیلی چیزها را به رسول گفتم، هم چنین خود رسول الله(ص) به ما فرمود: «خذو عنی

مناسککم» شما دستور حج را ازمن بگیرید. صدها مسئله در باب حج هست که برخی از آن ها در قرآن آمده است بقیّه در قرآن نیست از سنت است، محرّمات احرام چیست؟ تروک احرام چه کفاره ای دارد؟ کفّاره یا قضا دارد یا ندارد؟ مُحرم اگر کجا بمیرد حجّش قبول است و کجا حجّش قبول نیست؟ هیچ کدام از این ها در قرآن نیست. درباره نماز هم این چنین است، پیامبر(ص) فرمود: «صلّوا کما رأیتمونی اُصلّی». در سایر ابواب نیز همین طور است.

تفویض

در روایات ما یک سلسله مسائلی هست که بوی افراط می دهد، این روایات فراوان است. مرحوم کلینی _ رضوان الله علیه _ در اصول کافی، بابی را تحت عنوان «تفویض» باز کرده است؛ یعنی کارهای دین به ائمه(ع) تفویض شده است. در این روایات کلمه «تفویض» فراوان است. بخشی از این روایات در اصول کافی است و قسمتی در کتاب های دیگر روایی. بسیاری از این روایات را صاحب تفسیر شریف «نور الثقلین» آورده است، اینک آن روایات را نقل می کنیم تا معلوم شود که منظور از این «تفویض» چیست؟ آیا همان تفویض مصطلح است یا معنای دیگری دارد که اعتدال است نه افراط و نه تفریط. در همین تفسیر نورالثقلین جلد پنجم، ذیل همین آیه «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» روایاتی از «عیون اخبار الرضا» آورده است:روایت اول:وقتی مأمون از امام هشتم(ع) خواست که ایمان محض را تشریح کند و مقابل آن هم را بیان کند فرمود: یکی از چیزهایی که در محض اسلام و شریعت الهی دخیل است این است: «والبرائه ممّن نفی الاخیار و شرّدهم و آوی الطّرداء اللعناء

و جعل الاموال دوله بین الاغنیاء» انسان باید از آن که اباذر و امثال او را تبعید کرده و از آن که تبعید شده های پیامبر را به مدینه برگرداند تبری کند. «واستعمل السفهاء مثل معاویه» در فرهنگ قرآن کی مثل معاویه بود واقعا سفیه است چون «و من یرغب عن ملّه ابراهیم الاّ من سفه نفسه» در این روایت سخن از شخص نیست، حضرت نمی فرماید معاویه بلکه می فرماید: «مثل معاویه». در بیان نورانی سیّدالشّهدا(س) سخن از «مثلِ یزید» است نه «یزید» فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ بلیت الامّه براعٍ مثل یزید»، فرمود در هر عصری اگر زمام مردم را کسی مانند یزید در دست بگیرد «فعلی الاسلام السلام». این چون حکمِ جهانی است از همان اول کلی و فراگیر است نفرمود چون یزید زمامدار شد فعلی الاسلام السلام بلکه می فرماید «مثلِ یزید».در این بیان امام هشتم(س) سخن از شخص معاویه نیست سخن از «مثلِ معاویه» است، که فرمود: کسی که مثل معاویه را روی کار می آورد معاویه سفیه است و حال اینکه معاویه داعیه هوش سیاسی داشت؛ یعنی او چهل سال با تمام سیاست مدارهای داخلی و خارجی زد و بند کرد: بیست سال به عنوان والی و نماینده بیست سال هم به عنوان خلیفه رسمی. چنین کسی را امام هشتم سفیه می داند. در بحث های قبل هم آوردیم که اگر تعریف عقل این است که: «العقلُ ما عُبد به الرحمن واکتسب به الجنان» عکس نقیض آن این است که «ما لم یُعبَد به الرّحمن فلیس بعقل». اگر کسی در دلش نیرویی دارد که با او نتواند بهشت را کسب کند، سفیه است. عقل آن است که

انسان بتواند با او خدا را عبادت کند و بهشت را کسب کند.بعد فرمود: والبراءه من اشیاعهم والّذین حاربوا أمیرالمؤمنین(ع) و قتلوا الانصار والمهاجرین و اهل الفضل والصلاح من السابقین».روایت دوم:در عیون اخبار الرّضا باسناده الی یاسر الخادم قال: قلت للرضا علیه السلام ما تقول فی التفویض؟ قال ان الله تبارک و تعالی فوّض الی نبیّه أمر دینه فقال ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا، فامّا الخلق والرزق فلاخداوند متعال، امر دینِ خود را به پیامبرش واگذاشت و فرمود: آنچه را که رسول به شما می دهد بگیرید و از آن چه نهی می کند، شما هم دوری جویید. پس مسایل تکوینی تفویض نشد امّا مسائل تشریعی تفویض شد، آفریدن و رزق را، که از کارهای تکوینی است، خدا به عهده دارد اما تشریع و قانون گذاری را به نبی اش واگذار کرده است. چرا خلق و رزق به پیامبر و ائمه(ع) واگذار نشد، چون خدا در قرآن فرمود: «انّ الله عزّوجل خالق کلّ شی ء و هو یقول الذی خلقکم ثمّ رزقکم ثمّ یمیتکم ثمّ یحییکم هل من شرکائکم من یفعل من ذلک من شی ء سبحانه و تعالی عمّا یشرکون».روایت سوم:روایت دیگر را که از «علل الشرایع» از امام هفتم(س) نقل می کند این است که فرمود: «والله اوتینا ما اوتی سلیمان و ما لم یؤت سلیمان» هرچه خدای سبحان به سلیمان(ع) داد به ما هم داده شد و چیزهایی به ما داده شد که به سلیمان داده نشد «و لم یؤت أحدا من الانبیاء» این همان است که در زیارت جامعه هم آمده که خدا به شما چیزی داد که به احدی از افراد نداد «قال الله عزّوجلّ

فی قصه سلیمان هذا عطائنا فامنن أو امسک بغیر حساب» اما درباره رسول خدا(ص) به طور کلی فرمود: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».روایت چهارم:روایت دیگر که از اصول کافی نقل می کند این است که ابی اسحاق می گوید من به محضر امام ششم(ع) وارد شدم و شنیدم که می فرماید: «انّ الله عزّوجلّ ادّب نبیّه علی محبّته» خداوند متعال، پیامبر(ص) را بر محور محبّت تعلیم کرد، «فقال و انّک لعلی خلق عظیم ثمّ فوّض الیه» کارها را به او واگذار کرده است «فقال عزّوجلّ ما آتیکم الرّسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا» بعد به ما فرمود: «من یطع الرّسول فقد اطاع الله»روایت پنجم:روایت دیگر این باب که یونس عن بکار بن بکر عن موسی بن اشیم ظاهرا نقل می کند که: من در محضر امام نشسته بودم «فسأله رجل عن آیه من کتاب الله عزّوجلّ فاخبره» مردی از آیه ای از قرآن سؤال کرد، حضرت آیه را معنا کرد، «ثمّ دخل علیه داخل فسأله عن تلک الآیه فاخبره بخلاف ما اخبر الاوّل» سپس مرد دیگری وارد شد و از همان آیه سؤال کرد، اما حضرت آن را به طرز دیگری معنا کرد «فدخلنی من ذلک ما شاء الله» شبهه ای در من پیدا شد «حتّی کأنّ قلبی یشرح بالسکاکین» گویا با این کاردها دارند قلبم را شرحه شرحه می کنند گفتم من آن جا پیش قتاده و امثال او بودم، آن ها یک نواخت حرف می زدند، اما این جا که آمدم این شخص یک آیه را چند جور معنا می کند. فقلت فی نفسی ترکت ابا قتاده بالشام لایُخطی ءُ فی الواو و شبهه» یک واو کم و زیاد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه