امام حسین علیه السلام از دیدگاه اهل سنت صفحه 108

صفحه 108

بگریاند. به خدا اگر که پیر و خرفت نبودی و عقلت نرفته بود، گردنت را می زدم. راوی می گوید: آن گاه زید برخاست و بیرون رفت و می گفت: ای گروه عربان، پس از این شما بردگانید. پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید که نیکانتان را بکشد و بدانتان را برده کند. به ذلت رضایت دادید. ملعون باد آنکه به ذلت رضایت دهد».(1)

هشت _ ابو برزه اسلمی

هشت _ ابو برزه اسلمی

«هنگامی که اسیران و سرهای شهدا را به شام نزد یزید بردند و جلویش گذاشتند، ابو برزه اسلمی نیز حضور داشت. سر امام حسین علیه السلام پیش روی یزید بود و چوبی به دست داشت که به دهان حضرت می زد. آن گاه گفت: قوم ما به ما انصاف ندادند و از انصاف خودداری کردند تا آنکه شمشیرهایی که در دست داشتیم و از آنها خون می چکد، انصاف داد (و کار را یک سره کرد). آن شمشیر، سر مردانی را شکافت که آن مردان برای ما بسی عزیز و گرامی بودند اگر چه نسبت به ما عاق و ستمگر بودند».

ابوبرزه اسلمی گفت: «چوبت به جاهای مهمی می خورد. به خدا چوبت به جایی می خورد که بارها دیده ام پیامبر لب بر آن می نهاد. ای یزید به روز رستاخیز می آیی و شفیع تو ابن زیاد است و حسین نیز به روز رستاخیز می آید و شفیعش محمد است آنگاه برخاست و بیرون رفت». (2)


1- تاریخ الطبری، ج 5، ص 456؛ اسدالغابه، ج 1، ص 499؛ محمود بن احمد عینی، عمده القاری، ج 16، ص 241؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 207.
2- تاریخ الطبری، ج 5، ص 465؛ أسد الغابه، ج 4، ص 546؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج 6، ص 12؛ الکامل، ج 4، ص 85؛ تهذیب الکمال، ج 6، ص 428.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه