جوانان و داستان هایی از بحارالانوار صفحه 29

صفحه 29

گفت: ای پسرکم! چه چیز باعث آرامش انسان است؟ سلیمان گفت: این که خدا مردم را ببخشد و مردم نیز همدیگر را ببخشند. باز پرسید: ای فرزندم! چه چیزی برای انسان شیرین است؟ گفت: محبت؛ زیرا آن نسیم رحمت خداوند در بندگانش است. داود، با لبخندی از رضایت، او را به میان بنی اسرائیل برد و گفت: این پسرم جانشین من در میان شماست.

بحارالانوار، جلد 13، باب 19، صفحه 446، روایت 10

18. کودک و فریضه امر به معروف و نهی از منکر

پس از شدت یافتن گرفتاری های بنی اسرائیل، یحیی پسر زکریا به دنیا آمد. وی در هفت سالگی به میان مردم آمد و آنها را موعظه کرد. او در سخنان خود حمد و سپاس خدا را به جا آورد و با یادآوری ایام اللّه، علت گرفتاری های پرهیزکاران را گناهان بنی اسرائیل دانست. درادامه، با مژده دادن قیام حضرت مسیح پس از بیست سال و اندی، سرانجام نیکو و گشایش در کارها را به پرهیزگاران نوید داد.

بحارالانوار، جلد 13، باب 19، صفحه 448، روایت 10

19. جوان و ترس از عذاب آخرت

حضرت زکریا به هنگام موعظه بنی اسرائیل، اطراف خود را نگاه می کرد و با دیدن یحیی از بهشت و دوزخ سخن نمی گفت. روزی زکریا بنی اسرائیل را موعظه می کرد. یحیی در حالی که عبایی بر سر کشیده بود، در میان مردم نشست. زکریا که یحیی را ندیده بود، سخن را آغاز کرد و گفت: دوستم،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه