فضل طینت نور یا سخنی با عزاداران شیعه و شیعیان عزادار صفحه 72

صفحه 72

عرض کرد: کاری که هدهد کرد. فرمود:

نَعَمْ جاءَنی فَشَکا إِلَیَّ حَیَّهً تَأْکُلُ فِراخَهُ فَدَعَوْتُ اللَّهَ عَلَیْها فَأَماتَها

بله، نزد من آمد و از ماری که جوجه های او را می خورد شکایت کرد، آن مار را نفرین کردم و خداوند او را میراند.

عرض کرد: ای مولای من، برای من بچه نمی ماند و هرچه زنم می زاید، فرزندش می میرد. فرمود:

لَیْسَ هٰذا مِنْ ذٰلِکَ الْجِنْسِ وَ لٰکِنْ إِذا رَجَعْتَ إِلیٰ أَهْلِکَ فَإِنَّهُ سَتَدْخُلُ کَلْبَهٌ إِلَیْکَ فَتُریدُ امْرَأَتُکَ أَنْ تُطْعِمَها فَمُرْها أَلّا تُطْعِمَها وَ قُلْ لِلْکَلْبَهِ إِنَّ أَبا عَبْدِ اللَّهِ أَمَرَنی أَنْ أَقُولَ أَمیطی عَنّا لَعَنَکِ اللَّهُ فَإِنَّهُ یَعیشُ وَلَدُکَ إِنْ شاءَ اللَّهُ.

این موضوع، از آن جنس نیست، لکن چون نزد خانواده ات برگشتی، سگ ماده ای به سوی تو می آید و زنت می خواهد به او غذا بدهد، بگو به او غذا ندهد و به آن ماده سگ بگو: «اباعبدالله (یعنی امام صادق) علیه السّلام به من دستور دادند به تو بگویم از ما کناره بگیری، خدا تو را لعنت کند». ان شاءالله فرزندت زنده می ماند.

(راوی گوید:) (چنین کردم و) در نتیجه فرزندانم زنده ماندند و دارای سه فرزند پسر نیکو شدم.(1)

خداوند رویت را زشت گرداند...

ابوحمزه ثمالی گوید: در مسیر مکه و مدینه همراه امام صادق علیه السّلام بودم، ناگاه حضرت به سمت چپ خود رو کردند، سگی سیاه بود، به او فرمودند:

ما لَکَ قَبَّحَکَ اللَّهُ ما أَشَدَّ مُسارَعَتَکَ

تو را چه می شود؟ خداوند تو را زشت گرداند، چه شتابی داری؟

در حالی که او مانند پرنده سرعت داشت. عرض کردم: فدایت شوم، این چیست؟ فرمود:


1- الخرائج و الجرائح: ج2 ص643 ح51 از او: بحارالأنوار: ج47 ص108 ب5 ح141. ر.ک: الصّراط المستقیم: ج2 ص189.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه