گناه گریزی صفحه 198

صفحه 198

و برخاست و تصمیم گرفت توبه کند. با همین نیت، به سوی خانه اش به راه افتاد. در راه به راهبی برخورد و با یکدیگر همراه شدند. هوا گرم بود و آفتاب داغ بر سر آن دو می تابید. راهب به راهزن گفت: خدای را بخوان تا ابری برای سایه بانی ما  بفرستد که آفتاب داغ، ما را می سوزاند. راهزن گفت: من کار خوبی نکرده ام که به خاطر آن جرئت کنم و چیزی از خدا بخواهم. راهب گفت: پس من دعا می کنم و تو آمین بگو. راهزن پذیرفت. بدین ترتیب، راهب دعا کرد و او آمین گفت. طولی نکشید که ابری آمد و بر سر آن دو سایه انداخت و آن دو در زیر سایه آن ابر به راه افتادند. کمی که راه رفتند، به دو راهی رسیدند. راهزن از راهی رفت و راهب از راه دیگر. ناگاه راهب متوجه شد ابر بالای سر جوان راهزن است. به وی گفت: تو بهتر از من هستی و دعای من، به خاطر آمین تو مستجاب شد. اکنون بگو چگونه به این درجه رسیدی؟ راهزن ماجرایش را با آن زن نقل کرد. راهب گفت: چون از خدا ترسیدی، گناهان گذشته ات آمرزیده شده است. اکنون مراقب کارهای آینده خود باش».(1)


1- [1] . اصول کافی، ج 3، ص 111.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه