شهد بندگی صفحه 131

صفحه 131

شاعری از شاعران دربار عباسی نقل کرده که شبی فضل بن یحیی برمکی، وزیر قدرت مند هارون الرشید، در شب تولد فرزندش مرا خواست تا در مدح آن فرزند شعری بگویم. من نیز در همان جا یک بیت سروده، در بهای آن ده هزار دینار طلا ستاندم و این سرمایه انبوه، موجب بهبودی وضع من گشت. پس از چندی که خاندان برمکیان به دست هارون نابود شدند، روزی به حمام رفتم و دلاکی خواستم. جوان زیباصورتی برایم فرستادند. جوان شروع به کار خود کرد، من نیز زیر لب همان بیت را زمزمه می کردم. ناگاه دیدم آن جوان غش کرد و بر زمین افتاد. چون به هوش باز آمد، گفت آن شعر که می خواندی را چه کسی سروده و در مدح کیست؟ ماجرا را باز گفتم. گفت: آن پسر اکنون کجاست؟ با تعجب گفتم: نمی دانم. پس آه جگرسوزی کشید و گفت: من همان پسر فضل بن یحیی برمکی ام که تو این شعر را در مدحش سروده ای!(1)

دل بر این پیره زن عشوه گر دهر مبند

کین عروسی است که در عقد بسی داماد است

حاصلی نیست به جز غم به جهان خواجو را

خرم آن کس که به کلّی ز جهان آزاد است

خواجوی کرمانی

عزت حقیقی، ترک دنیا

باری، آدمیان طالب عزتند و شرافت و آدم عاقل آن باشد که عزت و شرافت حقیقی به کف آرد و شوکت و جلال خیالی دنیا زیر پای نهد و داند که سر


1- پند تاریخ، ج 3، ص 242.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه