شهد بندگی صفحه 181

صفحه 181

بهشتش فرمود. چون آدم به وسوسه ابلیس از آن سرای جنت و خلد به دنیای خاکی خروج کرد، همان روح قدسی و گوهر علوی جانش همواره وی را به یاد محبوب ازلی خویش می اندازد و فطرت پاک و خدادادی وی، به یاد زادگاه اصلی و آشیان قرب یاری می افتد و در هوای آن مسکن و مأوای مألوف می سوزد و می گدازد.

باری، محبوب کریم با دمیدن نفحه روحانی خویش در دل آدمی، بذر محبت خویش بکاشت و آن گاه چون مبتلای هجران گردید، همین مهر و محبت به محبوب یکتای عالم، روح جانش را به سوی عالم والای ملکوت می کشاند و از دل بستن به سرای فانی دنیا برحذرش می دارد.

حسن پروردگار، عشق پدید آورد و عشق جز دل کم حوصله آدم، مسکن و مأوایی نیافت. این است که آنکه بیشتر سر بر خط فرمان یار دارد، بیشتر در سوز و گداز است و آن که در ادعای محبت خویش صدق طاعت و بندگی عرضه می دارد، به اوج محبت که همان عشق و شیدایی است، دست می یابد و عاشق وار او را می جوید و جز او دل به دیگری نمی سپرد.

در ازل، پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخش، دید ملک، عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

حافظ

مهر یار

انسان شیفته و بی قرار، در هر چه کمالی و بهایی می یابد، چون عطر و بوی یار از آن استشمام می کند، بدو متوجه می گردد و به هر چه کمال به شمار

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه