شهد بندگی صفحه 201

صفحه 201

از بند دنیا رهانیده اند و سیمرغ آسمان مهرش کرده اند و به کمتر از وصال یار رضایت نمی دهند.

اهل دلی، دیوانه ای دید که زنجیری سخت بر پای دارد و به شادمانی و دست افشانی مشغول است. او را گفت: آ خر با چنین بندی گران که بر پای تو نهاده اند، چه جای نشاط و شادمانی است؟ گفت: ای غافل! بندم بر پای نهاده اند، نه بر دل.(1) آن که در مهلت دو روزه عمر، بند دنیا بر پای دل نهاده و هر روزی به تعلقی مبتلاست، باید که به خود آید و دست ندامت بر سر زند و عاقبت و عافیت خویش را چاره ای جوید.

افسانه حیات دو روزی نبود بیش

آن هم حکیم با تو بگویم چه سان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

روز دگر به کندن دل ز این و آن گذشت

کلیم کاشانی

تمنای حضور

الهی! اگر از دوستانم، حجاب بردار و اگر مهمانم، مهمان را نیکودار.

الهی! گناه در جنب کرم تو زبون است؛ زیرا که کرم تو قدیم، و گناه اکنون است. عاشق را یک بلا در روی و دیگری در کمین است ودایم با درد و محنت قرین است.


1- همان، ص 711.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه