حکمت نامه امام حسین علیه السلام جلد 2 صفحه 228

صفحه 228

ب ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی

710 . تاریخ الطبری به نقل از ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی:من و مالک بن نضر ارحَبی بر حسین علیه السلام وارد شدیم.بر او سلام دادیم و نزدش نشستیم.پاسخ ما را داد و خوشامد گفت و از علّت آمدنمان جویا شد.

گفتیم:آمده ایم تا بر تو سلامی دهیم و از خدا برایت سلامت بخواهیم و دیداری با تو تازه کنیم و خبرِ مردم را به تو بگوییم که آنان برای جنگ با تو گِرد هم آمده اند.رأی تو چیست؟

حسین علیه السلام فرمود:«خدا،مرا بس است که بهترین کفیل است».

حرمتش را پاس داشتیم و بر او درود فرستادیم و برایش دعا کردیم.

فرمود:«چه چیز،شما را از یاری من،باز می دارد؟».

مالک بن نضر گفت:من،بدهی و نانخور دارم.

من نیز گفتم:من هم بدهی و نانخور دارم؛امّا اگر به من اجازه دهی،هنگامی که هیچ جنگجوی دیگری نیافتم،برایت می جنگم تا آنجا که برایت سودمند باشد و تا آنجا که بتوانم از تو دفاع کنم.

فرمود:«اجازه داری».

من هم در کنار او ایستادم. (1)

711 . ثواب الأعمال به نقل از عمرو بن قیس مشرقی:با پسرعمویم(ضحّاک)بر حسین علیه السلام که در منزلگاه بنی مقاتل بود در آمدم.بر او سلام دادیم.پسرعمویم به او گفت:ای ابا عبد اللّه!این که می بینم،رنگ است یا رنگ خودِ مویت است؟

فرمود:«رنگ است و ریش سفیدی،زود به سراغ ما بنی هاشم می آید».

سپس به ما رو کرد و فرمود:«برای یاری ام آمده اید؟».

گفتم:من،مردی کهن سالم و بدهیِ فراوان دارم و عیالوارم و امانت هایی از مردم در دستم است و نمی دانم چه پیش می آید و خوش ندارم که امانتم را تباه کنم.

پسر عمویم هم مانند این را به ایشان گفت.

به ما فرمود:«پس بروید و فریادم را نشنوید و جمعیّتم را نبینید که هر کس فریاد ما را بشنود یا جمعیّت ما را ببیند،ولی ما را اجابت نکند و به فریادرسی ما نیاید،حقّ خداست که او را به صورت،در آتش افکنَد».


1- (1) ضحّاک بن عبد اللّه،در میدان جنگ،جزو لشکریان امام علیه السلام بود؛امّا پس از شهادت گروهی از اصحاب و یأس از پیروزی،با کسب اجازه از امام علیه السلام،میدان جنگ را ترک کرد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه