مسافر دریا صفحه 24

آنچه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده است

صدوق در کتاب امالی روایت می کند که ام الفضل ، دختر عباس گفت:

در آن بیماری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ملکوت اعلا پیوست ، حضرت از حال رفت وپس از مدتی به هوش آمد ، ما گریه می کردیم ، فرمود : برای چه می گریید ؟

عرض کردیم : ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای دوری و جدایی از شما ؛ که این چیز کمی هم نیست ؛ دیگر این که برای قطع شدن وحی و حال امت بعد از شما می گرییم.

آن گاه حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمود: بدون شک می کوشند برشما برتری یابند و موقعیتتان را تضعیف کنند .

سلیم روایتی را که عبدالله بن عباس در حضور جابر بن عبدالله برایش نقل کرده ؛ چنین می آورد:

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)بعداز یک خطبه ی طولانی به علی(صلوات الله علیه) فرمود : بدون شک قریش بر شما هجوم می آورند ، و در ظلم و غلبه بر شما هم صدا می شوند ؛ پس اگر یار و طرفداری یافتی ، با آنها درگیر شو ، و اگر یاری نیافتی ، دست بکش و جانت را حفظ کن ؛ اما سرانجام تو به شهادت ختم می شود ؛ خدا لعنت کند قاتل تو را. بعد ، روی به دخترش (صلوات الله علیها) کرد و فرمود : تو اولین شخص

از اهل بیتم هستی که به من پیوندی ؛ تو بانوی زنان بهشتی ؛ بعداز من ظلم و ستم خواهی دید ؛ آن قدر تو را می زنند که استخوان قفسه ی سینه ات می شکند ؛ خدا لعنت کند قاتلت را ... .

علامه مجلسی روایتی را به خط شیخ محمد بن علی الجبعی جد پدری شیخ بهایی به دست آورده و او به نقل از مصباح شیخ ابی منصور روایت می کند :

روزی پیغمبر به خانه ی فاطمه (صلوات الله علیها) وارد شد ، فاطمه مقداری خرما و نان و روغن برای حضرت آماده کرد ؛ در این وقت ، همه برای خوردن غذا در کنار حضرت جمع شدند که شامل خود حضرت و علی و فاطمه و حسن و حسین (صلوات الله علیهم) بودند ؛ وقتی غذا میل شد ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سجده رفت ؛ سجده ی حضرت طولانی شد. آن گاه خندید ، بعد از آن گریست ، سپس نشست. حضرت علی پرسید : ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ! امروز از شما عملی را دیدیم که قبل از آن ندیده بودیم ؟ ! فرمود : من با شما طعام میل کردم و به خاطر سلامتی و اجتماع شما شاد شدم ؛ پس سجده ی شکر کردم . جبرئیل(علیه السلام) نازل گشت و گفت : آیا به خاطر خانواده ات شادی و سجده می کنی ؟ گفتم : آری.