سلمان فارسی صفحه 16

صفحه 16

مقصود این است که ابوذر بعد از خندق به قصد اقامت در مدینه به مدینه آمده است اما پیش از آن شاید به قصد دیدار پیامبر - صلی الله علیه و آله - یا حاجت و ضرورتی دیگر به مدینه آمده و با نوشته شدن این قرارداد مواجه شده و بر آن گواه گردیده و سپس به موطن خود بازگشته است . روایتی دیگر نیز بر حضور او دلالت می کند(40) بدان مراجعه شود .

4 - علاوه بر آنچه گذشت

توصیف ((بلال )) به این که غلام ابوبکر بوده نیز به نظر می رسد از اضافات روات این حدیث است ؛ زیرا به طوری که ما در کتابمان ((الصحیح من سیره النبی الاعظم ، ج 2 ، ص 34-38 گفته ایم بلال غلام ابوبکر نبوده است . و بالاءخره شاهد دیگر بر این که راویان و نویسندگان این حدیث از جانب خود در آن اضافاتی کرده اند این است که عبارت : ((رضی الله عنهم )) بعد از ذکر نام شهود اضافه شده است . چرا که بدون شک این عبارت بعد از نوشته شدن این سند بر آن افزوده شده (نه در زمان کتابت که شهود زنده بوده اند) . حتی این احتمال هم هست که اسامی شهود بعدا در ذیل سند اضافه شده باشد . اما این احتمال بسیار بعید است .

حدیث آزادی سلمان به نقلی دیگر

در بعضی روایات آمده است که : بردگی ، سلمان را مشغول داشت و مانع از حضور او در بدر و احد شد تا اینکه پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - به او فرمود : ((ای سلمان ! مکاتبه کن )) . پس سلمان با مالک خود مکاتبه کرد تا در مقابل غرس سیصد نخل (و به قولی صد و شصت فسیله یعنی شاخه درخت خرما که در زمین غرس شده و به قولی پانصد نخل و به قولی دیگر فقط صد نخل ) و چهل اوقیه (41) طلا آزاد شود . آنگاه رسول الله - صلی الله علیه و آله - به مسلمانان خطاب کرده فرمود : ((با دادن نخل ، برادرتان (سلمان ) را یاری

کنید)) . پس یاران پیامبر - صلی الله علیه و آله - یکی یک پنجم ، دیگری یک دهم ، و . . . کمکش کردند تا آن مقدار نخل فراهم گشت . پیامبر - صلی الله علیه و آله - به او دستور داد چاله بکند اما هیچ نخلی را غرس نکند تا خود او - صلی الله علیه و آله - آنها را در زمین بنشاند . سلمان چنین کرد و رسول الله - صلی الله علیه و آله - آمد و آن نخلها را غرس فرمود و در همان سال بار آوردند .

سپس به سلمان فرمود : ((چون شنیدی مالی نزد من آورده شده نزد من آی تا به مقداری که از فدیه ات باقی مانده به تو بدهم )) . یک روز که حضرتش در میان صحابه بود یکی از صحابه با مقداری طلا به اندازه تخم مرغ بر حضرتش وارد شد پیامبر - صلی الله علیه و آله - فرمود : ((فارسی مکاتب چه کرد ؟ )) سلمان نزد آن جناب فرا خوانده شد و رسول الله - صلی الله علیه و آله - بدو فرمود : ((این را بگیر و آنچه را که بر ذمه داری بپرداز ای سلمان )) پس سلمان آن طلا را گرفته چهل اوقیه به مالک خود داد . در بعضی از منابع آمده است : همانند آنچه پرداخت برای او باقی ماند . و سلمان آزاد شد و در غزوه خندق حضور یافت و پس از آن هیچ آوردگاهی از او فوت نشد . (42)

چند ایراد و خدشه در این روایت

بعضی از آنچه در این روایت آمده

جای شک و تردید است :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه