داستانهایی از علاقه مندان و شیفتگان علم صفحه 18

صفحه 18

در این چند روز آقای سید علی با بنده انس گرفتند و فرمودند با من بیا به نجف برویم . من بسیار خوشحال شدم ولی از آقا خجالت می کشیدم ، خودآقا سید علی از آقا اجازه گرفت و بنده را همراه خود به نجف بردند و در بین راه هم مریض شدند و من از ایشان توجه کردم .

پس از یازده روز توقف در کاظمین حال ایشان بهبود یافت آن وقت به نجف اشرف مشرف شدیم .

روز ورود حضرت آیت اللّه یزدی با بسیاری از آقایان به استقبال آمده و آقا سید علی بنده را به آقا معرفی نمودند و آقا هم اظهار امتنان کرده به اتفاق همگی وارد منزل شدیم . در همان بیرونی آیت اللّه یزدی اطاقی به بنده داده شد تا آنکه به خواهش خودم حجره ای در مدرسه آقا شیخ مهدی تهیه کردند.

تاریخ اول ورودم به نجف 1324 ه بود و در سنه 1330 ه به ایران مراجعت کردم و در همان اوان که در نجف بودم مرتب به درس فقه آقا سید کاظم یزدی و اصول حضرت آیت اللّه آخوند ملا کاظم خراسانی و تفسیر و اخلاق آقای آقا شیخ رضای ترک می رفتم و به مادیات علاقه ای نداشتم .

پس از مراجعت از نجف در کرمانشاه چند روزی در خدمت آقای حاج میرزا محمد مهدی بودم ، ایشان می فرمودند: درس خواندن فلانی خارق عادت بود...

بالاخره پس از فوت والده مرحوم پدرم را یک شب در عالم خواب دیدم و جایشان خوب نبود، پدرم اظهار کرد پسرجان ما هنوز از گیرودار آن حرفها که به شما می

زدیم (و به شما اجازه تحصیل علم نمی دادیم ) هنوز فارغ نشده ایم ما از تو عذر می خواهیم و هر دو محتاج به توایم .(21)

با بستر بیماری به درس مرحوم حائری

حجت الاسلام والمسلمین آقا سعید اشراقی نقل کرد که آیت اللّه العظمی گلپایگانی فرمود:

من بقدری به درس مرحوم آیت اللّه العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری اعلی اللّه مقامه عاشق و حریص بودم که حتی یک وقتی مریض و بستری شده بودم دستور دادم در هنگام درس ایشان بسترم را بردند، و من در بستر به درس ایشان گوش می دادم و استفاده می کردم .(22)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه