داستانهایی از علاقه مندان و شیفتگان علم صفحه 26

صفحه 26

هیجده سال داشت که همراه پدرش عازم کربلا گردید که از حوزه قدرتمندی برخوردار گردد و از وجود پر بار اساتیدی مانند (آیه الله وحید بهبهانی ) و (شیخ یوسف بحرانی ) وصاحب ریاض وامثال آنان بهره جست . در آن روز زعیم حوزه علمیّه کربلا فقیه بزرگوار (سیّد محمد مجاهد) رضوان الله تعالی علیه بود.

شیخ مرتضی و پدرش میهمان سید مجاهد شدند. در اولین روز ورودشان با جلسه درس خارج سید مصادف شدند. پدر شیخ مرتضی به دعوت

سید مجاهد در صدر مجلس درس نشست و خود شیخ به اقتضای سنّ کمش در انتهای مجلس نشست ، پس از خوش آمد گوئی ، سید مشغول درس شد.

درباره حرمت نماز جمعه در زمان غیبت (امام زمان )7 بحث طولانی کردند و در آخر بحرمت نماز جمعه قائل شدند پس از تمام شدن حرفهای سیّد، شیخ با کمال متانت و آرام عرض کرد: حضرت آقا ادلّه در اینجا افاده وجوب می کند نه حرمت ! وفوراً شروع کرد به اقامه دلیل و برهان برای وجوب نماز جمعه در عصر غیبت امام زمان 7.

جالب آنکه سید مجاهد که قائل به حرمت شده بود تنظر شیخ را پسندیده و از راءی خود برگشت وقائل به وجوب شد. ناگهان شیخ نظر خود را عوض کرد وادلّه محکمتر از اول اقامه کرد دالّ بر حرمت نماز جمعه ، به طوری که سیّد و حاضرین همه متحیّر ماندند و جوّ جلسه عوض شد و همه سرها را بطرف شیخ کج کردند.

سیّد مجاهد پس از لحظه های چند به حال طبیعی برگشت پرسید: این جوان کیست که این گونه برمبانی فقه واصول مسلّط است ؟

پدر شیخ فرمود: فرزندم مرتضی است . سید مجاهد فرمود: چشمت روشن ای شیخ محمد امین در چهره تابناک فرزندت تابندگی عجیبی را می بینم که در آینده اُفق حوزه های علمیّه شیعه بدان منوّر است ، پدر شیخ این در خواست را پذیرفته خود تنها برگشت .

شیخ با آن استعدادی که داشت شب و روز در خدمت سید مجاهد بود و هم در محضر شریف العلماء با جدیّت مشغول تحصیل علم شد.(35)

نوشتن تفسیر قرآن در میدان جنگ

حضرت (آیه الله

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه