- مقدمه 1
- میرزا مهدی نراقی 2
- آقا حسین خوانساری 2
- آخوند خراسانی 3
- مؤسس علم عروض 4
- مرحوم امین صاحب اعیان الشیعه 4
- از گرسنگی بیهوش شد 5
- شرط مقدس اردبیلی 5
- فقر شدید ملا محمدّ صالح مازندرانی 6
- شیخ شمس الدین 7
- ملاّ محمد صالح مازندرانی 7
- هدیه استاد برای شاگرد 8
- شهید مدرّس ، الگوی وارستگی 8
- مراتب فقر و زهد حجه الاسلامی شفتی 9
- توسّل قاسم بن عباد عزّالدین کاظمی 10
- امیر کبیر و شیخ عبدالحسین تهرانی 11
- عملگی کردن مرحوم نجفی قوچانی 12
- سلطان محمود با یک طلبه فقیر 13
- علت شدت علاقه به یک قلمتراش 14
- ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم 14
- داستان عریضه شیخ طالقانی به خدا 15
- سید مهدی درچه ای 16
- برو و بدهی سید علی بهبهانی را بده 16
- ابوالحسن اصفهانی در خرابه 17
- آیت الله نجفی و کار در کارخانه 17
- مرحوم فاضل تونی و عسرت زندگی در ایام طلبگی 18
- مرحوم شهید ثالث و عسرت زندگی در ایام طلبگی 18
- سید شریف و پسر کله پز 18
- مرحوم کاشف الغطاء 18
- مرحوم شیخ محمدرضا تنکابنی 19
- شیخ عبدالله زنجانی 19
- کسب علم با کسب معاش 19
- دوات خویش را برای تهیه غذا فروخت 20
- آیت الله اشرفی اصفهانی در زمان طلبگی 21
- مرحوم شیخ محمد تقی بروجردی 21
- ابو زید مروزی و بیماری فقر 21
- سختی های علماء و فروش قابلمه 22
- انصاری و علی کنی و تهرانی 22
- شریعت اصفهانی و شیخ خضر 22
- پی نوشتها 23
- مرحوم مامقانی به لباس های کهنه طلبگی 23
آقا سید علی شخصی را قرار داده بود که هر روز دو گرده نان ، یکی در وقت نهار و یکی در وقت شام جهت حجه الاسلام می برد و زمانی که در اصفهان وارد شد جز یک دستمال که سفره نان خوری او بوده و کتاب مدارک چیزی دیگر نداشت و میان مرحوم والد ماجد آن جناب مصادقه و مؤ اخات بوده و والد نیز در آن زمین در نهایت فقر وفاقه بود .
والد می فرمود که حجه الاسلام از من وعده خواست به منزل او رفتم . بعد از این که مدتی از شب رفته بود سفره نان خود را حاضر ساخت و در آن از پاره های نان خشک چند روز مانده بود پس من و او از قطعات نان خشک ، آن شب را تغذیه کردیم . در آخر اوقات فقر وفاقه اش روزی اندک تنخواهی گیرش آمد ببازار رفت که برای خود و عیال قوتی تهیّه نماید . چون به بازار داخل شد با خود خیال کرد که جنس ارزان تری بخرد تا خود و عیال سدّ جوع نمایند
، لذا از قصّاب جگر بند گوسفند گرفت و روانه خانه شد ، در بین راه خرابه ای دید که سگی گرگین ضعیف و نحیف ولاغر در آن خوابیده بود و بچه هایش دور او جمع و همه در نهایت نقاهت و ضعف بودند و در پستان مادرشان شیری نمانده بود ، وآنها همه از مادر شیر می خواستند وهمه در حال فریاد بودند .
حجه الاسلام را بر آن سگ و بچه های او رحم آمد و گرسنگی آنها را بر گرسنگی خود و عیال مقدّم داشته ، آن جگر بند را نزد آنها انداخت . آن حیوانات یکباره هجوم آوردند و آن جگر بند را خوردند و سید ایستاده و نگاه می کرد پس بعد از انجام کار ، آن سگ گرگین روی به آسمان کرده گویا دعا می کرد .
بلی آن جناب از سلاله همان کس بود که اسیر و فقیر و صغیر را برخود و عیال خود ترجیح می داد و به گرسنگی شب را به روز آوردند تا اینکه خلاق منّان سوره هل اتی در حق ایشان نازل کرد و در مدح ایشان للّه للّه ویُؤْثُرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصه للّه للّه للّه فرو فرستاد . (13)
توسّل قاسم بن عباد عزّالدین کاظمی
شیخ بزرگوار ، عالم جلیل القدر و صاحب کرامات با هرات صاحب شرح استبصار واقوال الفقهاء ، (قاسم بن عباد عزّالدین الکاظمی) مجاور نجف اشرف بود .
سبب مجاورتش را فرزند بزرگوارش جناب (شیخ ابراهیم) در پشت کتاب (مزار) پدر مرحوم خویش نقل کرده که گفت :
پدرم فرمود که کیفیت مجاورت من در این مکان مقدّس چنین بود که من به بدهکاری زیادی
مبتلا شدم که از ادای آنها عاجز مانده و هیچگونه وسیله زندگی و اعاشه نداشتم . ناچار قصد کردم که به دیار عجم کوچ کنم شب آخر ، عازم نجف اشرف شدم که (حضرت امیر المؤ منین) علیه السلام را زیارت نموده و هم از آن بزرگوار وداع نمایم .