داستانهایی از فقرایی که عالم شدند صفحه 10

صفحه 10

آقا سید علی شخصی را قرار داده بود که هر روز دو گرده نان ، یکی در وقت نهار و یکی در وقت شام جهت حجه الاسلام می برد و زمانی که در اصفهان وارد شد جز یک دستمال که سفره نان خوری او بوده و کتاب مدارک چیزی دیگر نداشت و میان مرحوم والد ماجد آن جناب مصادقه و مؤ اخات بوده و والد نیز در آن زمین در نهایت فقر وفاقه بود .

والد می فرمود که حجه الاسلام از من وعده خواست به منزل او رفتم . بعد از این که مدتی از شب رفته بود سفره نان خود را حاضر ساخت و در آن از پاره های نان خشک چند روز مانده بود پس من و او از قطعات نان خشک ، آن شب را تغذیه کردیم . در آخر اوقات فقر وفاقه اش روزی اندک تنخواهی گیرش آمد ببازار رفت که برای خود و عیال قوتی تهیّه نماید . چون به بازار داخل شد با خود خیال کرد که جنس ارزان تری بخرد تا خود و عیال سدّ جوع نمایند

، لذا از قصّاب جگر بند گوسفند گرفت و روانه خانه شد ، در بین راه خرابه ای دید که سگی گرگین ضعیف و نحیف ولاغر در آن خوابیده بود و بچه هایش دور او جمع و همه در نهایت نقاهت و ضعف بودند و در پستان مادرشان شیری نمانده بود ، وآنها همه از مادر شیر می خواستند وهمه در حال فریاد بودند .

حجه الاسلام را بر آن سگ و بچه های او رحم آمد و گرسنگی آنها را بر گرسنگی خود و عیال مقدّم داشته ، آن جگر بند را نزد آنها انداخت . آن حیوانات یکباره هجوم آوردند و آن جگر بند را خوردند و سید ایستاده و نگاه می کرد پس بعد از انجام کار ، آن سگ گرگین روی به آسمان کرده گویا دعا می کرد .

بلی آن جناب از سلاله همان کس بود که اسیر و فقیر و صغیر را برخود و عیال خود ترجیح می داد و به گرسنگی شب را به روز آوردند تا اینکه خلاق منّان سوره هل اتی در حق ایشان نازل کرد و در مدح ایشان للّه للّه ویُؤْثُرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصه للّه للّه للّه فرو فرستاد . (13)

توسّل قاسم بن عباد عزّالدین کاظمی

شیخ بزرگوار ، عالم جلیل القدر و صاحب کرامات با هرات صاحب شرح استبصار واقوال الفقهاء ، (قاسم بن عباد عزّالدین الکاظمی) مجاور نجف اشرف بود .

سبب مجاورتش را فرزند بزرگوارش جناب (شیخ ابراهیم) در پشت کتاب (مزار) پدر مرحوم خویش نقل کرده که گفت :

پدرم فرمود که کیفیت مجاورت من در این مکان مقدّس چنین بود که من به بدهکاری زیادی

مبتلا شدم که از ادای آنها عاجز مانده و هیچگونه وسیله زندگی و اعاشه نداشتم . ناچار قصد کردم که به دیار عجم کوچ کنم شب آخر ، عازم نجف اشرف شدم که (حضرت امیر المؤ منین) علیه السلام را زیارت نموده و هم از آن بزرگوار وداع نمایم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه