داستانهایی از فقرایی که عالم شدند صفحه 23

صفحه 23

یک روز هوس کردند که یک وعده غذای پخته تهیه کنند . مقداری برنج تهیه کرده و پختند ولی نتوانستند روغن فراهم کنند . ناچار

از چربی روغن چراغ استفاده کردند و چون بد طعم شد بعضی اصلا نتوانستند بخورند و بعضی از شدت گرسنگی خوردند و به این سختی ها چندین سال صبر کردند و درس خواندند که در آخر هر کدام به مقامی عالی و به کمال غنی و بی نیازی نایل شدند و هر کدام در محلی مرجعی شدند همچنان که معروف است مرحوم کنی و مرحوم حاج شیخ عبدالحسین تهرانی به تهران مراجعت کرده و در میان مردم معزز و محترم بودند . (39)

مرحوم مامقانی به لباس های کهنه طلبگی

آقای (علی دوانی) نقل کرد : (در ایامی که در نجف اشرف بودم شنیدم از اساتیدم که مرحوم شیخ (محمد حسن مامقانی) را دیده بودند و صحبت او را درک کرده بودند ، می فرمودند : مرحوم (ما مقانی) قبل از رسیدن به مقام فقاهت و مرجعیت بسیار فقیر و تهی دست بودند .

زمانی که به ریاست عامه و مرجعیت تامه رسیده بودند لباسهای کهنه و مندرس و وصله داری که از ایام فقر و طلبگی داشت در میان بقچه ای نگه داشته بعضی از شبها آن بقچه را می آورد و در مقابل چشمان خود می گشود و نگاه می کرد و آن خاطره های تلخ زندگی گذشته را به یاد می آورد و به این وسیله خود را متنبه می کرد که مبادا مقام ریاست او را از حال خود غافل کند و به هلاکت بیندازد و یا از حال طلاب پریشان بی خبر باشد)پ (40) .

پی نوشتها

1- فوائد الرضویّه ص 670.

2-روضات الجنّات . ج 2، ص 351.

3-مرگی در نور، 53.

4-اعیان الشیعه . ج 10، 357.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه