داستانهائی از زندگی علماء صفحه 16

صفحه 16

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رو کردند به ملک الموت وفرمودند :

برو تا زمانی که پروردگار مقرّر فرماید پروردگار به واسطه توسّل مادرش عمر او را تمدید کرده است ! ما هم می رویم . انشاءاللّه برای موقع دیگر .

ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادر عصبانی بودم که حد نداشت و به مادر می گفتم : چرا این کار را کردی ، من داشتم با امیرالمؤ منین علیه السلام می رفتم . با پیغمبر صلی الله علیه و آله می رفتم ! با حضرت فاطمه علیها السلام و آقا اباعبداللّه علیه السلام و آقا امام مجتبی علیه السلام می رفتم . تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی که ما حرکت کنیم ! ( 10 )

ن شایسته مرجعیّت نیستم !

هنگامی که پس از ارتحال میرزای شیرازی اوّل ، برای قبول و پذیرش مرجعیّت به حضرت آیه اللّه حاج سیّد محمّد فشارکی مراجعه می کنند او می گوید :

اِنّی لَستُ اَهلاً لِذلِک . لِاَنَّ الرِیاسَهَ الشَّرعیَّه تَحتاج اِلی اُمورِ غَیرالعِلم بِالفِقهِ وَ الاَحکام مِنَ السّیاساتِ و مَعرِفه مَواجَعَ الامُور وَ اَنَا رَجُل وَسواسی فی هذه الامُور . فاِذا دَخَلتُ افسرت وَ لَم یصلِح وَ لا تِسوغ لی غَیر التّدریس .

یعنی :

( من شایسته مرجعیّت نیستم . زیرا ریاست دینی و مرجعیّت اسلامی به غیر از علم فقه امور دیگری لازم دارد از قبیل :

اطّلاع از مسائل سیاسی و شناختن موضعگیریهای درست در هر کار .

و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه