داستانهائی از زندگی علماء صفحه 22

صفحه 22

در این حال ناگهان یک حال نشاط و سرور زائدالوصفی در خود مشاهده کردم .

برخاستم و با کمال رغبت مشرّف شدم و کماکان به توسّلات و زیارت و نماز مشغول شدم . همان شب مرحوم حاج عبدالزّهرا از کاظمین به کربلا مشرّف شد و گفت :

سیّد محمّد حسین ! این چه حالی بود که امروز داشتی ؟ ! قریب ظهر بود که من در حجره بغداد بودم و دیدم که حال تو بسیار سخت و در قبض شدید به سر می بری ! فوراً ماشین خود را سوار شدم و به کاظمین آمدم و برای رفع این حال تو ، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را شفیع در نزد خدا قرار دادم . حضرت شفاعت فرمودند و حال تو خوب شد . ( 15 )

سفارش علاّمه امینی

مرحوم حجه الاسلام دکتر امینی چنین می نویسد :

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آیه اللّه علاّمه امینی نجفی یعنی سال یکهزار و سیصد و نود و چهار هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم . او را شاداب و خرسند یافتم .

جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم :

پدر جان ! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید ؟

گفتند : چه می گویی ؟

مجدّداً عرض کردم : آقاجان ! در آنجا که اقامت دارید ، کدام عمل موجب نجات شما شد ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه