داستانهائی از زندگی علماء صفحه 79

صفحه 79

سیّد فریاد زد : آقا چه می فرمایید

؟ این بدبخت لامذهب است .

یهودی سرگردان از ترس خود را باخت . زبانش بند آمده بود و نمی دانست چه بگوید .

همه گوش به فرمان آقا شیخ هادی شدند که بشنوند چه حکمی می فرماید .

شیخ گفت : این مرد می گوید مسلمانم . مهر نماز هم در جیب دارد . بروید پی کار خود و دست از سرش بردارید !

همه سرافکنده و پراکنده شدند .

آن یهودی هم که حسن سلوک و رفتار شیخ را مشاهده کرد بسیار تحت تاءثیر قرار گرفت و علاقمند به دین اسلام شد . شهادتین گفت و بوسیله شیخ مسلمان شد ! ( 69 )

شیر دادن با وضو

مرحوم حجه الاسلام دکتر هادی امینی فرزند علاّمه امینی می گوید : مادربزرگم ( مادر علاّمه امینی ) یک روز آمده بودند منزل مادر نجف .

من مطالبی درباره زندگی علاّمه از ایشان پرسیدم . مادربزرگم به یکی از نکات عجیبی که اشاره کردند این بود که می گفت :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه