داستانهایی از مقامات مردان خدا صفحه 13

صفحه 13

ونیز ( آقای ایمانی ) نقل کرد که : ( حاج غلامحسین ملک التّجار ) گفت : در سفر مکّه که ( آقای بیدآبادی ) هم همسفر ما بودند راهزنان اموال زیادی از حجاج بردند ومرض وبا هم شروع شد وهمه ترسناک بودند .

مرحوم بیدآبادی فرمود : هر کس بخواهد از خطر محفوظ بماند باید مبلغ 140 یا 1400 هر کس به قدر توانائیش صدقه بدهد ، من سلامتی او را توسط ( حضرت حجت ) عجل الله فرجه از خدا مسئلت می کنم و سلامتی او را ضمانت می کنم ، آن مبلغ در آن زمان زیاد بود . عده ای پرداختند

وعده ای ندادند .

پس آقای بیدآبادی آن اموال را در بین حجاج که اموالشان را دزد برده بود تقسیم کرد هر که آن مبلغ را داده بود محفوظ ماند وهر که نداده بود هلاک شد از آن جمله همشیره زاده و کاتبم بودند که آن صدقه را ندادند ومردند . ( 17 )

( 18 ) ( استخاره نجات بخش )

ونیز ( آقای ایمانی ) فرمود : در سفری که از اصفهان به شیراز می خواستیم مراجعت کنیم خدمت ( آقای حاجی بید آبادی ) مشرف شدیم فرمودند : ( جناب میرزای محلاتی ) به من نوشته اند ایشان را از دعا فراموش کرده ام . سلام مرا به ایشان برسانید وعرض کنید من شما را از دعا فراموش نکرده ام . چنانچه در آن شب که سه خطر بزرگ به شما متوجّه شد و من از ( حضرت ولی عصر عجل الله فرجه ) سلامتی شما را خواستم وخداوند شما را حفظ کرد .

آقای ایمانی فرمودند : پس از رسیدن به شیراز پیغام آقای بید آبادی را به جناب میرزا رساندیم ، فرمود : درست است در همان شب تنها به منزل می آمدم زیر طاق که رسیدم یک نفر ایستاده بود تا مرا دید عطسه ای عارضش شد پس سلام کرد و گفت : استخاره ای بگیر .

با تسبیح استخاره ای گرفتم بد بود .

گفت : یکی دیگر بگیر آنهم بد بود ، گفت : یکی دیگر بگیر آنهم بد آمد ، پس دست مرا بوسید وعذرخواهی کرد وگفت : مرا وادار کرده بودند که شما را امشب با این اسلحه بکشم چون شما را دیدم بی اختیار عطسه عارض

من شد پس به واسطه عطسه مردّد شدم ، گفتم استخاره می گیرم اگر خوب بیاید می کشم وتاسه مرتبه استخاره بد آمد دانستم که خدا راضی نیست وشما را نزد خدا منزلتی است . ( 18 )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه