داستانهایی از مقامات مردان خدا صفحه 20

صفحه 20

عالم بزرگوار ( سید احمد ارجزینی ) پیرمردی بود متقی که مرحوم ( شیخ مرتضی انصاری

) را درک نموده فرمود : مادامی که شیخ انصاری زنده بود متکفل مخارج من بودند پس از رحلت آن بزرگوار امر معیشت بر من سخت شد ، روزی از خانه بیرون رفتم ودرصدد تهیه برای اهل وعیال شدم چیزی گیرم نیامد تا آنکه روز نزدیک به پایان رسید ایام تابستان و هوا در نهایت گرما بود .

درب حرم مطهر را هم بستند وآشنائی را هم پیدا نکردم با کمال یاءس و ناامیدی از اسباب ظاهری به مقبره شیخ انصاری آمدم وبه ایشان عرض کردم حضرت شیخ شما از حاتم طائی کمتر نیستی ، جمعی بر سر مقبره حاتم وارد شدند وطلب ضیافت کردند چیزی نگذشت که عده ای از خویشان حاتم به تعجیل آمدند وشتری نحر کرده مهمانی نیکو به ایشان نمودند ، گفتند حاتم به خواب ما آمده وگفت : ( میهمانهای مرا دریابید ) من هم الساعه میهمان شما هستم ، مشغول خواندن فاتحه شدم زمانی نگذشت دیدم ( میرزای شیرازی ) اعلی الله مقامه با کمال سرعت می آید و از شدت حرارت هوا غرق عرق شده ، رسید نزدیک مقبره دست از شباک پنجره داخل نموده و به طرف من دراز کرد و به سرعت وجهی به من داد و فوری برگشت ، از شدت گرما فاتحه هم نخواند و هرگز کسی گمان نداشت که در آن وقت از خانه بیرون بیاید من با آن پول هر چه لازم داشتم خریدم و به منزل بردم و از پذیرائی شیخ متشکر شدم . ( 30 )

( 31 ) ( پیشگوئی امام جمعه زنجان )

حضرت آیت الله ( عزالدین زنجانی ) از خصوصیات اخلاقی مرحوم پدرشان ( آیه الله

سید محمود موسوی امام جمعه سابق زنجان ) فرمودند : یادم هست که در یکی از مسافرتهای ایشان به قم وارد مدرسه فیضیه شدیم از قضا آن روز مرحوم آیت الله ( حاج سید محمد تقی خوانساری ) رضوان الله علیه حاضر نبودند ، حاضرین امام را برای اقامه نماز جماعت جلو انداختند ونماز باشکوهی به امامت ایشان منعقد شد .

مرحوم والد رو به من کرده فرمود : روزی این مرد منشاء خدمات بزرگی به اسلام خواهد شد . بعد فرمودند : متاءسفانه از ما که کاری ساخته نشده .

حتی یادم هست فرمودند که یکی از ماها در راه مبارزه دینی خون از دماغمان نیامد .

( 32 ) ( میر سید علی قاضی )

یکی از دوستان مرحوم ( قاضی ) ( ره ) در مدرسه هندی بخارائی ( مدرسه ای معروف در نجف ) حجره داشت می گفت : مرحوم قاضی همه روزها نزدیک مغرب می آمدند در آن حجره ورفقای ایشان می آمدند و نماز جماعتی بر پا می کردند ، مجموع شاگردان ، هفت تا ده نفر بودند و بعد از نماز تا دو ساعت از شب گذشته می نشستند و مذاکراتی می شد و شاگردان سئوالاتی می نمودند ، واستفاده می کردند .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه