داستانهایی از مردان خدا صفحه 39

صفحه 39

پدرم به من گفت : مریض را ببرید نخودک نام قریه ایست که اول حاج شیخ آنجا سکنی داشتند منزل ((حاج شیخ حسنعلی )) را سراغ بگیرید و بگوئید این مریضه مدتهاست که مبتلا به جنون حادی است .

من که به هیچ چیز عقیده نداشتم با خود گفتم که آخوندها و دعانویسهای شهر چکار کردند که آخوند ده بکند ولی چون چاره ای جز اطاعت پدر نداشتم ، راه افتادیم در حالیکه در دل با خود می گفتم وقتی آنجا رسیدم آن آخوند را دست می اندازم و مسخره می کنم .

بالاخره رسیدیم به مقصد و درب خانه را کوبیدم . پیرمردی سربرهنه که عینک به چشم داشت در خانه را باز کرد . سلام کردم او جواب سلام مرا داد ولی عجیب بود ، با نگاهش به من گفت ((چلغوز فضله کبوتر را اصفهانیها چلغوز می گویند تو آمده ای مرا دست بیاندازی ؟ )) چنان اُبهت این مرد مرا گرفت که خاضعانه و متواضعانه موضوع جنون مادربزرگم را به ایشان گفتم .

حاج شیخ دست به جیب کردند و یک خرما و یک انجیر در آوردند و فرمودند : این مریض چیزی می تواند بخورد ؟ عرض کردم بلی . فرمودند : برگردانید شهر ، خرما را در دهان او بگذارید وقتی که خواست ببلعد سه ((صلوات بفرستید)) و بعد انجیر را به او بخورانید وقتی که می جود سه ((قل هو الله ))

بخوانید و ضمناً دست و پایش را باز کنید چون حالش خوب می شود اگر دست و پایش بسته باشد ناراحت می شود ، ولی یک هفته بعد همان روز و همان ساعت دو مرتبه جنونش عود می کند ، آنوقت یک کاسه چینی بیاورید تا دعا در آن بنویسم و دستورات لازم را بدهم آنوقت بتدریج حالش خوب می شود و برای همیشه سلامت خود را باز می یابد .

((آقای کورس )) می گوید : از این ساعت من دیوانه شدم ؛ این چه دستور و معالجه است که علم از درک آن عاجز است ! دقیقه شماری می کردم تا بخانه رسیدیم . به پدر جریان را گفتم و طبق دستور خرما به او خورانده و انجیر را که خورد آثار بهبودی در او پیدا شد . بلافاصله طنابها را باز کردیم یک دفعه گفت : چرا لباسهای من پاره است ، چرا من خاک آلودم ؟ !

یک هفته کاملاً خوب بود و روز موعود و ساعت موعود دو مرتبه حالش برگشت دست و پای او را بستیم و خدمت حاج شیخ رسیدیم کاسه دعا را مرحمت فرمود و دستورات دیگری مقرر داشت .

طی حدود بیست روز بتدریج خوب شد و تا پایان عمر سالم بود ، هم جسمش و هم عقلش و در این شهر همین الان کسانی هستند که دیوانه شدند و حاج شیخ با دعا شفاشان داده و بعضی از تجار و کسبه معتبر بازارند شاید راضی نباشند وَالاّ نامشان را می گفتم .

حاج میرزا جواد آقا تهرانی

ایشان فرمودند :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه