داستانهایی از مردان خدا صفحه 52

صفحه 52

آقایی از اهل فضل ، ایشان را می بیند و به همراه ایشان به راه می افتد . از شهر که خارج می شوند ، احساس می کند که در عمودی از هوای خنک و لطیف و معطر قرار گرفته اند .

مرحوم آقا جمال ، برنامه اش این بود که وقتی به ((وادی السلام )) می رسیده ، سر قبر بزرگان علم و تقوا ، از جمله ((مرحوم قاضی )) ، می رفته وبعد می آمده در مکانی که هیچ اثری از قبرنبود ، می نشسته و فاتحه و دعا می خوانده است که بعد مقبره خود ایشان می شود .

خلاصه ، از ((وادی السلام )) که برمی گردند ، باز همان هوای خنک و لطیف با ایشان بوده تا اینکه به شهر می رسند و با شخصی برخورد می کنند .

بعد از سلام و علیک و احوالپرسی بسیار کوتاه و زودگذر ، احساس می کنند که اثری از آن هوای خنک و لطیف نیست .

مرحوم آقا جمال رو می کند به آن آقایی که همراهش بوده ، می گوید : دیدی ، چگونه تماسهای نامناسب ، اثر خودش را می گذارد ، بنا بر این معاشرت و تماس افراد ، برای شخص سالک نقش مهمی دارد چه با خوبان باشد و چه با بدان در استادی که انتخاب می کنید دقیق باشید زیرا همنشین و رفیق غافل و

مجالست با فساق و فجار و اهل غفلت سریع اثر سوء در او می گذارد .

احترام به سیّده

جناب آقای ((حجه الاسلام والمسلمین سید محمود بهشتی اصفهانی )) فرمودند : یکی از رفقا ((جناب آقای سجادی )) که در خیابان شیخ بهایی قنادی دارند . یک شب برای من تعریف کردند :

ما جهت طلاق دادن یک ((خانم علویه )) که شوهرش دیوانه شده بود محضر مقدس ((حاج آقا رحیم ارباب )) رضوان اللّه تعالی علیه رفتیم ، هوا خیلی سرد بود و به آن علویه گفتیم که شما درِ خانه بایستید تا ما برویم ببینیم آقا نظرشان چیست ؟

وقتی قضیه را خدمت آقای ارباب عرض کردیم . ایشان فرمودند : من برای این کار معذورم و ما را راهنمایی کردند که خدمت ((آیه اللّه شمس آبادی )) رضوان اللّه تعالی علیه برویم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه