داستانهایی از مردان خدا صفحه 58

صفحه 58

مرحوم ((آخوند گزی اصفهانی )) که یکی از علمای برجسته اصفهان بودند و همزمان با ((مرحوم آخوند کاشی )) بودند فرمودند :

من یک شب در ((مدرسه صدر اصفهان )) میهمان یکی از طلبه ها شدم ، در آن شب احساس کردم ، در و دیوار و درختها دارند ذکر می گویند .

آمدم درب حجره آخوند ، دیدم آخوند وقتی می خواسته نماز بخواند در را بسته تا کسی نتواند وارد شود ، چون با یک وضع مخصوصی نماز می خواند . و ایشان خیلی فوق العاده بودند .

من احساس کردم درختها و در و دیوار همراه آخوند ذکر می خوانند .

تکمیل و تکامل

((حضرت آیه اللّه حاج شیخ حیدر علی محقق )) فرمودند :

((حاج آقا رحیم ارباب )) یکی از شاگردان خوب مرحوم کاشی بوده ایشان می فرمودند :

یک روز من ((تخت فولاد)) رفتم ، فردای آن روز که سر درس آخوند رفتم مرحوم آخوند فرمودند : آقا رحیم دیروز سر درس نیامدی کجا بودی ؟

من گفتم : بله آقا دیروز رفتم ((تخت فولاد)) زیارت قبور مؤ منین .

تا این را گفتم : آقا شروع کرد به گریه کردن و فرمود : کدام مؤ من ، اینها دزدهای بازار بودند ، رفتند تخت فولاد مومن شدند ، وقتی مُردند افراد با ایمان شدند ، آنجا که عالم تکمیل و تکامل نیست .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه