داستانهایی از مردان خدا صفحه 63

صفحه 63

جناب ((حجه الاسلام والمسلمین سید محمد حسین مدرس مطلق )) می فرمودند : مرحوم ابوی ام می فرمودند :

آخوند کاشی که ازدواج نکردند ، نه این که می خواستند ترک سنت ((رسول الله صلی الله علیه و آله )) را کرده باشند ، یا رهبانیت داشته باشند بلکه به علت فقری که داشت و یک طلبه ساده ای بود که سرمایه ای نداشت و نمی توانست خودش را هم اداره کند ، چه رسد به کسی دیگر ، لذا ازدواج نکردند و وقتی که سن ایشان از ازدواج گذشته بود و اواخر عمر شریفشان بود .

یکی از بازاریها گفته بود که من حاضرم دخترم را به شما بدهم .

آخوند با تندی فرموده بود : برو گم شو .

دور و اطرافیان گفته

بودند : آقا شما چرا اینطوری برخورد کردید ؟

فرموده بودند : دورانی که ما جوان بودیم و نیاز داشتیم کسی یک چنین پیشنهادی به ما نکرد ، حالا که من یک مشهوریتی دارم و یک مقدار اسمی پیدا کردم می خواهد این کار را بکند .

دعای ابوحمزه ثمالی

ایشان فرمودند :

و یک نکته دیگر راجع به آخوند شنیدم این را یکی از علماء ((آقای شیخ الاسلامی )) می گفتند :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه