داستانهایی از مردان خدا صفحه 70

صفحه 70

گفت : آخه تو که نمی دانی . گفتم چرا می دانم ایشان چند قدمی که بیشتر به مشایعت شما نیامد من در آنجا بودم این چیزی نبود .

فرمود :

آخه تو نمی فهمی مرحوم آخوند که چندقدم آمد یک سِری اذکاری رادنبال جنازه ام گفت . که این اذکارسبب شد من از برزخ نجات پیدا کنم وکُلیّه کارمان رتق وفتق گردد و تو برو از او تشکر کن و به او بگوالحق که حق رفاقت رابجاآوردی

مقام آخوند

شخصی معاصر با مرحوم آخوند بود بنام مرحوم ((آیه اللّه فانی )) پدر ((علامه فانی )) معاصر که ایشان بارها با ((حضرت حجه )) علیه السلام ملاقات داشتند ،

وقتی همین ((آسید علی فانی )) بدنیا میآید بدستور ((حضرت حجه )) علیه السلام ایشان مامور می شود که دختری را در یزد بگیرد و حضرت فرموده بودند مایک ولدی به تومی دهیم که آن ولد ((مروج آل محمد)) صلی الله علیه وآله می شود و ایشان هم خیلی عجیب بوده و هم عصر آخوند هم بوده و هم اهل سلوک بوده .

می گویند : مرحوم آخوند فوت شده بود ایشان هم فوت کردند . یکی از شاگردان مشترک این دو بزرگوار که شاید مرحوم خراسانی بوده مرحوم آخوند را در خواب می بیند ، به مرحوم آخوند می گویند : شما درجاتتان بالاتر است یا مرحوم فانی ؟

ایشان می گویند . مرحوم فانی . به دو دلیل از من بالاتر است ،

اول : اینکه ایشان سید بودند و من نبودم ، دوم : ایشان بار عیال کشید و من نکشیدم .

اداء قرض

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه