- سخن ما 1
- پیشگفتار 2
- پیشینه تاریخی شهر قم 4
- بخش اوّل : پیشینه های درخشان شهر قم 4
- هجرت خاندان اشعری به قم 5
- پیشینه فرهنگی ، سیاسی شهر قم 9
- مبارزه بی امان مردم قم با ستمگران 10
- انقلاب فرهنگی ، سیاسی 13
- پیشینه درخشان مذهبی شهر قم 15
- بخش دوم : اجمالی از زندگانی حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) 23
- اشاره 23
- فاطمه معصومه (علیها السلام) کیست ؟ 26
- سفر مقدّس به شهر مقدّس 26
- از ولادت تا هجرت 26
- غروب مهتاب در شهر ستارگان 27
- مراسم دفن 28
- بخش سوم : فضائل و مناقب حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) 30
- اشاره 30
- شرافت خانوادگی 30
- عبادت آن حضرت 31
- عالمه و محدِّثه اهلبیت (علیهم السلام) 32
- او معصومه است 33
- کریمه اهلبیت (علیهم السلام) 34
- مقام شفاعت آن حضرت 35
- فضیلت زیارت حضرت 37
- بخش چهارم : روایاتی از حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) 39
- اشاره 39
- حدیث غدیر و منزلت 41
- مقام و منزلت امام علی (علیه السلام) و شیعیان آن حضرت 42
- حدیث دوستی آل محمّد (علیهم السلام) 42
- قم دیار ابرار 43
- کراماتی به نقل از آیه الله العظمی اراکی (رحمه الله) 44
- بخش پنجم : کرامات کریمه اهلبیت (علیهم السلام) 44
- کرامات کریمه اهلبیت (علیهم السلام) 44
- جلال و جبروت فاطمه زهرا (علیها السلام) 47
- عنایت حضرت به زوّار مرقدش 48
- عنایت حضرت به زائر برادر 49
- شفای طلبه جوان نخجوانی 51
- منبع فیض الهی 52
- شفای مرد نصرانی 53
- شفای مفلوج 54
- شفای پادرد و تقدیر از عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) 55
- نجات گمشده و عنایت به زائرین 56
- ضعف چشم 57
- مبتلای به جنون 57
- دختر لال 58
- مبتلا به سِل 59
- شفای یکی از خدّام حرم 60
- اداء دین و گشایش در زندگی 60
- شفای چشم دختر ده ساله 61
- عطای مخارج میهمانی 62
- حضرت رضا (علیه السلام) مریض را به حرم خواهر می فرستد 63
- نزول رحمت الهی 64
- نسیم رحمت 65
- شربت شفابخش 66
- اشاره 69
- نورین نیّرین « فاطمه زهرا و فاطمه معصومه (علیهما السلام) » 69
- بخش ششم : حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام)در شعر شاعران 69
- دخت خورشید(1) 71
- فاطمه ثانی(1) 72
- حبیبه حقّ(1) 75
- درّ پربهاء(1) 76
- جمال و کمال فاطمی (علیها السلام)(1) 77
- ریحانه رسول(1) 78
- بارگاه رفیع فاطمی(1) 80
- روح ایمان(1) 83
- شافع یوم المعاد(1) 84
- بضعه موسی(1) 85
- گلِ گلشن فاطمی(1) 86
- حریم خدا(1) 88
- نگین قم(1) 89
- لطف بی انتها(1) 90
- بخش هفتم : سیر تحوّلات معماری ، هنری آستانه مقدّسه 92
- اشاره 92
- دورنمائی از اماکن متبرّکه بارگاه فاطمی (علیها السلام) 94
- ( 1 ) گنبد حرم مطهّر 94
- ( 2 ) مرقد مطهّر حضرت 96
- ( 3 ) ایوان های حرم مطهّر 98
- ( 4 ) مناره های صحن عتیق 100
- ( 5 ) مناره های ایوان آینه 101
- ( 6 ) مساجد حرم مطهّر 102
- مسجد بالا سر 102
- مسجد طباطبایی 103
- مسجد اعظم 105
- انگیزه تأسیس مسجد 105
- تاریخ تأسیس 106
- مشکلات 106
- مشخصات ساختمانی مسجد 107
- استفاده بهینه از مسجد اعظم توسط آستانه مقدّسه 109
- ( 7 ) صحن های حرم مطهّر 110
- صحن نو « اتابکی » 110
- صحن عتیق « قدیم » 111
- متن زیارتنامه با سند 114
- ترجمه زیارتنامه 116
- پی نوشتها 116
اداء دین و گشایش در زندگی
حاج آقا تقی کمالی ، از خدّام آستانه مقدّسه می گوید : « در سال 1302ه . ق . در آستانه مقدّسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوی معظّمه بودم و در یکی از حجرات صحن نو منزل داشتم ; روزگارم به تلخی و سختی سپری می شد و کاملاً تحت فشار بی پولی و نداری قرار گرفته بودم ; زندگانی را با قرض از کسبه اطراف حرم می گذراندم تا اینکه یک روز بعد از ادای فریضه صبح خدمت بی بی مشرّف شده و
وضع خود را به عرض رساندم ; در این حال دیدم کیسه پولی روی دامنم افتاد ; مدّتی صبر کردم به خیال این که شاید این کیسه پول مال زوّار محترم باشد تا به صاحبش ردّ نمایم ; دیدم خبری نشد فهمیدم که مرحمتی خانم است ، به حجره خود برگشتم وقتی کیسه را باز کردم مبلغ 4 تومان در آن بود . ابتدا بدهی هایم را پرداختم و به مدّت چهارده ماه خرج می کردم و تمام نمی شد تا آنکه روزی « حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای حسین حرم پناهی » تشریف آوردند و از وضع زندگی من جویا شدند ، من موضوع را اظهار نمودم در همان ایّام به آن عطیّه خاتمه داده شد » .(1)
شفای یکی از خدّام حرم
این کرامت که به حدّ تواتُر رسیده از این قرار است که : « یکی از خدّام آن حضرت به نام « میرزا اسدالله » به سبب ابتلای به مرضی انگشتان پایش سیاه شده بود ; جرّاحان اتفاق نظر داشتند که باید پای او بریده شود تا مرض به بالاتر از آن سرایت نکند ، قرار شد که فردای آن روز پای او را جرّاحی نمایند . میرزا اسدالله گفت : حال که چنین است امشب مرا ببرید حرم مطهّر دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) . او را به حرم بردند ، شب هنگام خدّام در حرم را بستند و او پای ضریح از دردپا می نالید تا نزدیک صبح ، ناگهان خدّام صدای میرزا را شنیدند که می گوید : در حرم را باز کنید حضرت مرا شفا داده ، در را باز کردند
دیدند او خوشحال و خندان است . او گفت : در عالم خواب دیدم خانمی مجلّله آمد به نزد من و گفت : تو را چه می شود ؟ عرض کردم که : این مرض مرا عاجز نموده و از خدا شفای دردم یا مرگ را می خواهم ، آن مجلّله گوشه مقنعه خود را چند دفعه بر روی پای من کشید و فرمود : تو را شفا دادیم . عرض کردم شما کیستید ؟ فرمود : مرا نمی شناسی ؟ ! و حال آنکه نوکری مرا می کنی ، من فاطمه دختر موسی بن جعفرم . میرزا اسد الله بعد از بیدار شدن ، قدری پنبه در آنجا می بیند و آن را بر می دارد ; و به هر مریضی که ذرّه ای از آن را می دهد و به محل درد می کشد ، شفا پیدا می کند . او می گوید : آن پنبه در خانه ما بود تا آن وقتی که سیلابی آمد و خانه ما را خراب کرد و آن پنبه از بین رفت و دیگر پیدا نشد » .(1)
پاورقی
1 بشاره المؤمنین ، آ شیخ قوام اسلامی ، յ2 .