فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) صفحه 66

صفحه 66

گفتم : حرم حضرت معصومه(علیها السلام) . گفت : مادر ، گرسنه ام ! من که ماهها بود حسرت شنیدن این کلمه را از او داشتم ، گفتم :برویم بیرون حرم ; با هم داخل صحن حرم شدیم از او پرسیدم ; احساس ناراحتی نمی کنی ؟ گفت : نه ، الحمدلله خوب هستم . و من احساس کردم که حالت او طبیعی شده و شفا یافته است و از حضرت معصومه تشکر

نمودم » .(1)

شربت شفابخش

روز چهاردهم شعبان برابر با 26 دیماه 1373ه . ش . و در آستانه عید بزرگ نیمه شعبان بارگاه ملکوتی کریمه اهل بیت(علیهم السلام) پذیرای میهمانی است که از راه دور آمده ، او همسایه برادر است که به دعوت خواهر او به امید شفا به این بارگاه رو آورده است ، او امیر محمّد کوهی ساکن مشهد و کارمند سابق اداره امور اقتصادی و دارایی آن شهر است که داستان خود را چنین بیان می کند :

« سه سال بود که به بیماری فلج مبتلی بودم و قادر به حرکت نبودم و با ویلچر حرکت می کردم ; پیش اطبّاء متخصّص مشهد و تهران رفتم و مراحل مختلف درمان را ( از عکس و آزمایش و سی تی اسکن و غیره ) گذراندم و بارها در بیمارستان بستری شدم و در مجالس دعا و توسّل در حرم مطهّر حضرت رضا(علیه السلام)به قصد شفا شرکت کردم ولی عنایتی نشد در همین اواخر به خاطر ناراحتی زیاد « خود و خانواده ام » به حرم مشرّف شدم و با سوز دل عرض کردم : آقا ! شما غیر مسلمانان را محروم نمی کنید پس چرا به من شیعه توجه نمی فرمائید ؟ ! آقا یا جوابم را بده یا می روم قم و به خواهرتان شکایت می کنم و او را واسطه قرار می دهم ; آنگاه خطاب به حضرت معصومه(علیها السلام)عرض کردم : من که همسایه برادر شما هستم و فردی عائله مندم و در عمر خود خیانتی نکردم و در حدّ توان درستکار بودم چرا ایشان مرا شفا نمی دهند ؟

پاورقی

1

این کرامت توسّط سمعی ، بصری آستانه مقدّسه ضبط شده است .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه