یَعْدِلُون» (1): من با این دینارها چکار کنم؟ نه، به خدا سوگند، این دنیارها را نمی گیرم، تا خداوند متعال بداند که من بر هیچ کم و بیشی قادر نیستم و من با ولایت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام و عترت او که راهنمایان و هدایت شدگانند و به حق هدایت می کنند و به آن می پیوندند، بی نیاز و توانگرم.
ابوذر به عثمان می گوید، سرمایه اش ولایت امیرمؤمنان علیه السلام است و اگر بشود آن را در یک کفه ترازو بگذارند و همه عالم را در کفه دیگر آن، این سرمایه سنگین تر است.
مرگ در تنهایی ابوذر در تبعیدگاه ربذه
در این جا می خواهم لحظه مرگ ابوذر را برایتان بگویم.
ابوذر در ربذه ماند تا در آن جا مرد. پس زمانی که داشت مرگش فرامی رسید، به زنش گفت، گوسفندی از گوسفندانت ذبح کن و درست کن و
1- (1)) 1. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج1، 119- 120.