خاطراتی از صالحان صفحه 106

صفحه 106

کرامتی از معظم له در نوجوانی

حقیر در نوجوانی در معیّت معظم له به زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدم. و هنوز بعد از سالیان درازی که از آن تشرف می گذرد، لذّت آن زیارت در ذائقه حقیر و معظم له باقی است. و امّا در بیان کرامتی که از ایشان مشاهده نمودم باید عرض کنم وسایل نقلیه که در آن زمان مسافرین را از شهری به شهری دیگر منتقل می نمود، ماشین هایی بود که موتور آن داخل اتاق کنار راننده قرار داشت. تابستان گرمی بود، روزهای بلند و شب های کوتاهی داشت. یک ساعت به غروب مانده بود که وسیله نقلیه به طرف مشهد مقدّس حرکت نمود. ساعتی گذشت و خورشید غروب نمود. وقت نماز مغرب رسید و راننده جهت ادای فریضه توقف ننمود. ساعت به نیمه شب که وقت قضا شدن نماز مغرب بود نزدیک می شد. معظم له و حقیر کراراً از راننده تقاضای توقف جهت ادای نماز را می نمودیم و راننده توجهی به درخواست ما نمی نمود. و در عین حال سایر مسافرین هم با ما به مخالفت برخاستند. درحالی که ناامید از ادای فریضه مغرب و عشا شده بودیم ناگهان صدای غیر متعارفی از درون موتور برخاست و وسیله نقلیه از حرکت باز ایستاد و راننده مشغول تفحص علّت توقف ماشین شد. در این هنگام حقیر به معظم له عرض نمودم که خداوند متعال وسیله نقلیه را متوقف نمود. هرچه سریع تر پیاده شویم و نماز مغرب و عشا را به جا آوریم. حقیر پتویی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه