خاطراتی از صالحان صفحه 117

صفحه 117

نمونه ای از تصرف مرحوم شیخ

از مرحوم شیخ الواعظین که یکی از ممتازترین شاگردان مکتب سیر و سلوک جناب شیخ بود و در وصف کمالات معنوی و روح صمدانی معظم له داد سخن می داد، داستانی از ایشان شنیدم. در منبر نقل می فرمود که در زمان پهلوی اوّل که به دستور آن ملعون عمامه اهل علم را ممنوع اعلام کرده بود، روزی حضرت شیخ از محلی به سوی منزل خویش رهسپار بودند. در این هنگام پاسبان بخت برگشته ای به جناب شیخ برخورد می کند و با وقاحت و بی شرمی می گوید: آشیخ عمامه ات را بردار. جناب شیخ به او توجهی نمی کند و به راه خود ادامه می دهد. برای بار دوم با بی ادبی دست به سوی عمامه معظم له می برد که آن را بردارد. جناب شیخ می فرماید: «سر جای خود بایست». و به رفتن خویش ادامه می دهد. همین که پاسبان قصد می کند که به دنبال ایشان برود متوجه می شود نمی تواند از جای خود حرکت نماید. هرچه به خود فشار می آورد می بیند قدرت حرکت از او سلب شده. مردم را به کمک می طلبد. مردم رهگذر که این منظره را می بینند در اطراف او جمع می شوند و هرچه تلاش می نمایند نمی توانند او را از جای خود حرکت دهند. این خبر را به بستگان پاسبان می دهند و آنها هم کاری از دستشان بر نمی آید. در این هنگام شخصی از راه می رسد، از پاسبان می پرسد چه شد که به این مصیبت مبتلا شدی؟ پاسبان ماوقع را بیان می کند. آن شخص به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه