خاطراتی از صالحان صفحه 203

صفحه 203

احتیاط مرحوم محقّق

روزی در منبر به مناسبتی این قضیه را نقل فرمودند که یکی از دوستان مرا وصیّ خود نمود. وصیت نامه ای تنظیم و در اختیار من قرار داد که پس از فوت ایشان طبق وصیت نامه عمل نمایم. پس از فوت ایشان بنا بر وظیفه ای که بر عهده داشتم فرزندان متوفی را احضار نموده و در آن مجلس، وصیت نامه پدرشان را قرائت نمودم. اعمالی را که باید انجام شود از این قرار بود: یک حج واجب، ده سال نماز و روزه، صد هزار تومان صدقه جهت حقّ الناس، فلان مبلغ به فلان خویشاوند فقیر و فقراتی دیگر در این زمینه ها نوشته، در حالی که اموال زیادی از خود به ارث باقی گذارده بود.

بعد از آنکه وصیت نامه قرائت شد با یک خوش بینی خاصی انتظار داشتم که ثلث اموال متوفی را در اختیار بنده قرار دهند و من هم به مقتضای وصیت متوفی عمل نمایم. امّا در کمال تعجب و تأسف مشاهده نمودم که فرزندان سر در گوش یکدیگر نهاده، پس از نجوا با یکدیگر فرزند بزرگ تر به نمایندگی از طرف دیگران با مقدمه ای کوتاه بنده را مخاطب قرار داد بدین مضمون:

حاج آقا محقق! پدر ما در زمان حیاتش همه این دستوراتی که در وصیت نامه نوشته می توانست خودش انجام دهد و انجام نداد و جنابعالی از ما فرزندانش توقع نداشته باشید که انجام دهیم و مجلس را ترک نمودند و چون وصیت نامه قانونی نبود من هم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه