خاطراتی از صالحان صفحه 238

صفحه 238

قدرت مرتاض هندی

قطار به طرف مقصدی که قبلاً تعیین شده بود در حرکت بود. مأمورین کنترل بلیط قطار درب کوپه های قطار را به آهستگی می زدند و مطالبه بلیط می نمودند. در این هنگام در راهرو قطار به شخصی برخورد کردند که سر و وضع ژولیده ای داشت. از او مطالبه بلیط نمودند. او اظهار کرد که بدون بلیط سوار قطار شده. در اوّلین ایستگاه مأموران او را از قطار خارج نمودند. پس از آنکه مسافرین در ایستگاه جابه جا شدند، سوت حرکت قطار به صدا درآمد. مسافرین پیاده شده با عجله سوار قطار شدند، امّا در کمال تعجب مشاهده کردند که قطار از حرکت بازمانده است. راننده آماده حرکت شد، امّا با کمال تعجب دید که حرکت نمی نماید. با اینکه قبل از آنکه قطار به ایستگاه برسد عیبی نداشت. مأمورین فنی را احضار نمود. آنها بازدید نمودند. هیچ گونه آثاری از عیب در او نیافتند. همه مأمورین در بهت و حیرت فرو رفته بودند. لوکوموتیو که هیچ گونه عیب فنی ندارد. چه دلیلی دارد که حرکت نمی کند.

یکی از افراد فنی با خود گفت باید عیب را از بیرون پیدا کنیم. از قطار پیاده شد به طرف سالن ایستگاه رفت. مشاهده نمود مرد ژنده پوشی کنار دیوار بیرون سالن نشسته. با چشمان زل زده خود به طرف لوکوموتیو قطار خیره شده. او چون به اعمال خارق العاده جوکیان مرتاض هند آشنایی داشت با خود گفت اگر اشتباه نکنم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه