خاطراتی از صالحان صفحه 265

صفحه 265

شرح وقایع وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

مرحوم شیخ مفید در ارشاد می فرمایند: زمانی که رسول خداصلی الله علیه وآله در بستر بیماری بودند اراده وصیت نموده، دستور فرمودند که برادر و عمویم را به نزدم حاضر نمایید. پس از آنکه ایشان حاضر شدند، به عباس عموی خود فرمودند: آیا حاضری که به وصیت من عمل نمایی؟ عباس به دلایلی از پذیرش خودداری نمود. سپس رو نمود به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا حاضری به وصایای من عمل نمایی؟ حضرت امیرعلیه السلام قبول نمودند. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند به نزد من آی. حضرت ایشان را به سینه خود چسبانید و انگشتری خویش را از دست خود در آورد و فرمود در دست خود نما. و دستور داد شمشیر و زره و همه لباس جنگ خود را به نزدش آوردند و همچنین دستمالی را که هنگام جنگ به شکم مبارک خود می بستند، آن را نیز خواستند. همه را به امیرالمؤمنین علیه السلام دادند. « و قال علیه السلام: امض علی اسم اللَّه الی منزلک»؛ و فرمودند به نام خدا به خانه خویش باز گرد.

روز بعد به خدمت رسول خدا رسید و هیچ گاه از آن حضرت دور نمی شد.

روزی برای کاری از نزد رسول خدا خارج شد. وقتی حضرت اندکی به حال آمد، حضرت علی را نزد خود ندید. در حالی که زنان آن حضرت دور او را گرفته بودند. «قال صلی الله علیه وآله ادعوا لی اخی و صاحبی»؛ فرمودند: برادر و یار مرا نزد من بخوانید. هر یک از حفصه و عایشه پدران خود را؛ یعنی عمر و ابابکر را نزد ایشان آوردند و او از آنها رو بگردانید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه