خاطراتی از صالحان صفحه 271

صفحه 271

ردّ الشمس مولا امیرالمؤمنین علیه السلام

شیخ حرّ عاملی در کتاب اثبات الهداه: در حدیثی که اسماء بنت عمیس و امّ سلمه زوجه النبی، این حدیث را دو خانم بزرگوار که یکی از آنها همسر رسول گرامی اسلام بود روایت کرده اند و گروهی از اصحاب ایشان روایت نمودند که روزی رسول خداصلی الله علیه وآله در منزلشان جلوس فرموده بودند و آقا امیرالمؤمنین در مقابل ایشان نشسته بودند، «اذ جاءه جبرئیل علیه السلام یناجیه عن اللَّه سبحانه»؛ در این هنگام حضرت جبرئیل به محضر ایشان شرفیاب شدند و از جانب پروردگار سبحانه با او به رازگویی پرداختند. «فلمّا تغشّاه الوحی توسّد فخذ امیرالمؤمنین علیه السلام»؛ هنگامی که وحی بر حضرتش نازل شد در اثر سنگینی وحی، سر بر زانوی امیرالمؤمنین نهادند. «فلم یرفع رأسه عنه حتی غربت الشمس»؛ و سر بر نداشتند تا آنکه خورشید غروب نمود.

«فاضطرّ امیرالمؤمنین علیه السلام لذلک الی صلوه العصر»؛ در این هنگام امیرالمؤمنین نگران نماز عصرش شد. «فصلّی امیرالمؤمنین علیه السلام جالساً یؤمی برکوعه و سجوده ایماءً»؛ و امیرالمؤمنین چون نمی توانست سر مبارک رسول خداصلی الله علیه وآله را بر زمین نهد، نماز عصر را به همان حال نشسته خواند و به ناچار رکوع و سجده آن را با اشاره برگزار فرمودند.

«فلمّا افاق رسول اللَّه من غشیته قال لامیرالمؤمنین: أفاتتک صلوه العصر؟»؛ چون رسول خدا از حالت سنگینی وحی به حال عادی برگشت به آقا امیرالمؤمنین فرمود: آیا نماز عصر از شما فوت شده؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه