خاطراتی از صالحان صفحه 279

صفحه 279

خلاصه ای از چاه کندن منافقین در راه امیرالمؤمنین علیه السلام

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله به جانب تبوک رفت علی علیه السلام در راه به او ملحق شد، رسول خداصلی الله علیه وآله به ایشان فرمان بازگشت دادند. هنگامی که علی علیه السلام به موضع خویش باز می گشت منافقین برای کشتن ایشان تدبیری اندیشیدند و دستور دادند:

«أن یحفروا له فی طریقه حفیره طویله قدر خمسین ذراعاً»؛ در مسیر عبورش گودالی به عمق پنجاه ذراع حفر نمایند و روی آن را با نی های نازک بپوشانند و اندکی خاک به قدری که نی ها را بپوشاند روی آن ریختند و این گودال در راهی بود که آن جناب ناچار بود از آن عبور نماید که وقتی او با مرکبش در چاه افتاد آن را با سنگ پر کنند تا آن حضرت کشته شود. «فلما بلغ علی علیه السلام قرب المکان لوی فرسه عنقه»؛ چون آن حضرت نزدیک آن مکان رسید اسبش گردن خود را برگردانید.

« و اطاله اللَّه فبلغت جحفلته اذنه»؛ خداوند گردن اسب را طولانی گردانید تا لبان اسب به گوش آن حضرت رسید. « و قال یا امیرالمؤمنین قد حفر لک ههنا»؛ عرض نمود یا امیرالمؤمنین در اینجا چاهی برای شما کنده شده تا شما را به قتل برسانند. « و انت اعلم فلا تمرّ علیه»؛ در حالی که شما داناتری پس از آن عبور منما، « و قال له علی علیه السلام جزاک اللَّه من ناصح عنّی خیراً»؛ خداوند تو را که نصیحت کننده ای، از من به تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه