خاطراتی از صالحان صفحه 69

صفحه 69

تمنّای مرگ

جناب آقای سیّد مجتبی خلخالی ولد صالح آیت اللَّه خلخالی از مراجع سابق نجف اشرف، دوست گرامی حقیر، برایم نقل نمودند: در سنین نوجوانی که در عتبات عالیات ساکن بودیم، روزی در محضر والد گرامی خود در بازار بین الحرمین کربلا با مرحوم حاج آقا مقدّس ملاقات نمودیم. ایشان از سفر حج مراجعت نموده بودند و مشکلات سفر حج چهره ایشان را مایل به زردی و اندامشان را نحیف و لاغر نموده بود. پس از آنکه با مرحوم والد معانقه نمودند و تعارفات معمولی انجام شد، ایشان به مرحوم والد گفتند: درخواستی از خداوند متعال دارم که قول بدهید دعای مرا آمین بگویید. مرحوم والد درخواست ایشان را قبول نمودند. سپس مرحوم مقدّس دست ها را به سوی آسمان بلند نمودند و عرض کردند: پروردگارا از تو می خواهم وسیله ماندنم را در عتبات عالیات مقدّر فرمایید. مرحوم والد هم طبق قولی که داده بود آمین گفتند. (شاید معظم له در ضمیر خود مرگ خود را از خداوند درخواست نموده بود) با دعای مقدّس و آمین پدرم خواسته باطنی مرحوم مقدّس را خداوند به اجابت رسانید و چند روز بعد در جوار مولای خود امیرالمؤمنین علیه السلام برای همیشه ماندگار شد. روحش شاد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه