خورشید شرق صفحه 32

صفحه 32

گفتم: آقا فرمود: من ایشان را بخشیدم. تا این حرف را شنید به سجده افتاد و بعد از آن همیشه به درس امام می آمد و امام هم نظر خاصّی به ایشان داشتند».(73)

15 - شهادت طلبی

امام خمینی مردی آزاده و شهادت طلب بود. همواره در آرزوی شهادت به سر می برد و از خدا درخواست کشته شدن در راه او را داشت و برای همین بود که هرگز از دشمن اگرچه یک ابرقدرت وحشی مثل آمریکا باشد نمی ترسید. او می دانست که شهادت رستگاری بزرگ است از این رو همواره انتظار آن را می کشید و می فرمود: «من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حقّ و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم».(74)

«من از خدا می خواهم تا در برابر ملتّم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم».(75)

«خداوندا این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن».(76)

«اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی داشته باشیم».(77)

16 - توجّه به مستضعفین

امام از جوانی در فکر ضعفای جامعه بود و همواره از آنها حمایت و دستگیری می کرد. نمونه آن خاطره ای است که در فصل گلستان خاطرات از مرحوم آقای تربتی بیان می کنیم که به راستی از زیبایی های اخلاق بشری به شمار می رود.

یکی از یاران امام (حجهالاسلام فرقانی) در نجف اشرف گوید: «یکی از آقایان وعّاظ، در بین راه امام خمینی به من رسید و گفت: پیرمردی است اهل شوشتر که قاری قرآن بوده و بسیار متدین است، پنج شش بچه کوچک دارد اما دو سه سال است که به بیماری فلج گرفتار است. از دست و پا فلج

است. به من گفته اند خدمت امام عرض کنم تا به او کمکی بکنند، زیرا وضع بسیار ناگواری دارد، دو سال است که از تشک پا بر زمین نگذارده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه