خورشید شرق صفحه 59

صفحه 59

این شخص روزی تقاضای تشرّف به محضر امام را کرد و خدمت ایشان رسید. آقای درچه ای با دیدن امام با لحن دل شکسته ای زبان به سخن گشود و گفت: «آقا! پزشکان مرا جواب کرده اند و می گویند امیدی به سلامتی ات نیست.»

امام دستی نوازشگرانه بر سر او کشیدند و برای سلامتی اش دعا کردند، حالا از آن موضوع مدت زیادی می گذرد و هنوز هم به سلامتی ادامه حیات می دهد.(162)

تقاضای ملاقات

چند روزی ملاقات امام در قم تعطیل اعلام شد و امام کسی را نمی پذیرفتند. ناگهان امام که برای کاری به بیرون آمده بودند فرمودند: مثل این که دو سه روز است کسی به اینجا مراجعه می کند و شما مانع او هستید.

ما رفتیم و پس از بررسی های زیاد به این نتیجه رسیدیم که یک زن دو سه روز به خاطر اختلاف با همسرش به آنجا مراجعه کرده بود و برای رفع اختلاف تقاضای ملاقات با امام را داشت. امام از کجا این جریان را می دانستند!؟(163)

هاله نور

یکی از همراهان امام گوید: «در هواپیمایی که از فرودگاه پاریس به سوی تهران به پرواز درآمد، بنده هم افتخار حضور داشتم. یک تصویر پاک و روشن و خاصّ از آن ساعات در ذهنم بیش از دیگر تصویرها درخشندگی دارد. سه ساعتی بود که پرواز می کردیم. امام از جای خود برخاستند که برای نماز به قسمت بالا بروند. چهره عزیز ایشان عجیب نورانی شده بود. من واقعاً هاله نور را در اطراف چهره امام دیدم. در آن حالت امام با صولت و آرامشی که در اعماق جان انسان اثری ماندگار می گذارد برخاسته و طرف راست عبایشان را با دست گرفته بودند. قسم می خورم که من آن هاله نور را در اطراف چهره روشن ایشان دیدم».(164)

آتش سوزی مکّه

یکی از نزدیکان روحانی امام گوید: «ما در یک سالی، حدود 10، 12 نفر از رفقا مهیا شدیم که به سفر حجّ برویم. شب از طرف امام پیغام آوردند که: «رفقای ما امسال به حجّ نروند».

با این که این حرف برای ما غیر منتظره بود اما چون فرمان امام بود، اطاعت کرده و به حجّ نرفتیم، که همان سال آن آتش سوزی عظیم اتفاق افتاد.(165)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه