خورشید شرق صفحه 64

صفحه 64

عرض کردم: چه کار دارید؟ اگر امری هست بفرمایید.

گفتند: نه شما بروید و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباس ها را شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود؟

فرمودند: چیزی نبود. بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم کنند و دیگر شما اینجا (لب رودخانه) نیائید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم.(175)

احترام به پدر

یکی از ارادتمندان امام خمینی گوید: «یک بار به محضر حضرت امام در جماران رسیدم، یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید. پدر سالخورده اش نیز همراه او بود.

وقتی خواست به حضور امام برسد، خود جلوتر از پدر حرکت می کرد. پس از تشرّف به خدمت امام، پدرش را معرفی کرد، امام نگاهی به آن مسئول کرد و فرمود: این آقا پدر شما هستند؟ عرض کرد: آری.

امام فرمود: پس چرا جلوی او

راه افتادی و وارد شدی؟(176)

نصیحت امام

یکی از نزدیکان امام گوید: «قبل از کسالت اخیر امام شب ها یکی از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان می خوابید. یک وقت من از ایشان سؤال کردم شما که مدتی شبها مراقب امام بودید، آیا خاطره ای از او دارید؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه