خورشید شرق صفحه 87

صفحه 87

امام بدون هیچ رودربایستی فرمودند:

«دو دوتا چهارتا! یا این که شما به آن روزنامه دیکته کرده اید که بنویسد و ظاهراً هم همین طور است، یا این که خودش گفته است، اگر شما گفته باشید با شما طرف هستم، در صورتی که شاه این کار را کرده باشد با او طرف هستم.»

مولوی دوباره شروع به تطمیع امام کرد و دم از محبت و اظهار لطف زد. بازهم امام همان جمله را چندبار تکرار کردند. در آخر کار که دید ابراز محبت و تملق در امام هیچ تأثیری ندارد به همین خاطر منطق تطمیع را به منطق تهدید برگرداند و گفت: نمی خواهیم قضیه پانزده خرداد دوباره تکرار شود. اما اگر مجدداً پانزده خرداد پیش آمد، ما مسئولیتی را به عهده نداریم!

گفتن این جمله امام را برآشفته کرد و امام با

حالت غرورآمیزی مطالبی را فرمودند که من بخشی از آنها را در خاطر دارم که فرمود:

«چه خبر است که این قدر با من متملّقانه حرف می زنید؟ حرفهای نابجا می گویید، دائماً توی ذهنتان این است که شما مرجعید و شما شخص فلان هستید و... بساط شما بساط کفر است باید ریشه شما قطع شود. پانزده خرداد برای شما بد بود یا برای من؟ پانزده خرداد کم بود؟ باید در شهرهای این کشور خون راه بیفتد تا مردم ریشه شما را بکنند و از شرتان راحت بشوند. من که در زندان بودم گفتم کدام یک از پسران من شهید شده اند؟ گفتند: هیچ کس. وقتی این را شنیدم گفتم چرا؟ مگر خون پسران من از خون سایرین رنگین تر است؟ این را مطمئن باشید تا این مردم ریشه شما را قطع نکنند راحت نمی نشینند. شما از دین خدا خارجید، شاه از دین خارج است، قانون شما قانون اسلام نیست.»(224)

14 - نظم

نظم امام بی نظیر و یا کم نظیر بود. این نظم دقیق، به زندگی امام موفقیت و شکل خاصی داده بود او هر کاری را در زمان خاص خود انجام می داد و مصداق عملی این روایت امیرالمؤمنین علیه السلام شده بود که فرمود:

«وصیت می کنم به شما (امام حسن و امام حسین علیهما السلام) و تمام فرزندان و بستگانم و هرکسی که نوشته من به او می رسد به تقوای الهی و نظم در کارهایتان».(225)

نمونه های مختلفی از نظم امام نقل شده است که جهت اختصار تنها به یک مورد آن اشاره می کنیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه