- پیشگفتار 1
- در رثای امام حسین زینت آغوش حیدر و حضرت عباس 14
- از گریه اش ملایک هفت آسمان گریست 17
- در بیان کیفیت سرور ناس: جناب ابوالفضل العباس 20
- عباس نامدار 22
- در شجاعت حضرت عباس 23
- اشاره 23
- در شهادت حضرت عباس 28
- اشاره 31
- زبان حال امام حسین خطاب به برادرش 31
- سقای کربلا 33
- در مدح شاه ولایت اساس و رثاء حضرت عباس 36
- در مراتب عالیه ی زبده ی ناس حضرت ابوالفضل العباس 40
- در رفتن حضرت ابوالفضل به سوی شط فرات 43
- زبان حال سیدالشهداء در بالین حضرت ابوالفضل 46
- در مدیحه و مرثیه آن سقای تشنه کامان 47
- انوار عشق 49
- در رثاء سیدالشهداء و شهداء گلگون کفن کربلا 51
- در مدح و رثاء حضرت ابوالفضل العباس 53
- در رثاء ابی الفضل العباس 54
- زبان حال ام البنین در خطاب به فرزندانش 55
- مستزاد در مرثیه ی حضرت عباس 56
- ثنای ابوالفضل 60
- به عهد خویش وفا کرد 61
- در ولادت حضرت ابوالفضل العباس 64
- در مدح و منقبت حضرت ابوالفضل العباس 66
- حضرت عباس 68
- شهادت جناب ابوالفضل العباس 71
- میر علمدار شه کربلا 76
- در حرم مطهر حضرت ابوالفضل عباس 79
- ماه بنی هاشم 79
- میلاد عباس 80
- شهسوار کربلا 81
- مکتب عشق 89
- سقای طفلان 92
- زبان حال سکینه (سقای حرم) 94
- ماه عشق 94
- میلاد اباالفضل 96
- مردان حق 100
- ولادت با سعادت عباس بن علی 102
- فرات مهربانی 106
- ساقی (در خطاب به سالار شهیدان حضرت امام حسین) 107
- زبان حال حضرت سیدالشهداء (قد هلالی ) 108
- ماه علقمه 108
- احرام عشق 109
- پرچم افتخار 111
- خطاب به سالار شهیدان (دوست دارم)! 112
- روح تشنگی 115
- آبروی خون 116
- بستر عشق 119
- آیین وفا 120
- این دجله... 121
هرگز نشد از گردش افلاک هلالی
بدری که کمر بند کرامت به کمر داشت
دریای کرم داغ و خروشان و عطش نوش
در ساحل خون موج ز هفتاد و دو سر داشت
با هر نفس عشق به همراه دل مست
تا قرب خدا رفت، دعایی که اثر داشت
شد چشم خرد خیره «جمالی» به جمالش
روزی که نقاب از رخ او حادثه برداشت
حسینعلی، رکن منظر «پیروی» (معاصر)
این دجله...
همان، صفحه 10.
آب فرات قابل لبهای او نبود
این دجله تا به آن قدرش آبرو نبود
عباس زان نکرد لبی از فرات تر
کاو را به قدر همتش آبی به جو نبود
جز آن که مشک آب رساند به خیمه ها
هیچش به سر هوا و به دل آرزو نبود
دست او فتاد و چشم زکف رفت و آب ریخت
دیگر ره امیدی اش از هیچ سو نبود
دیگر چگونه رو به خیام حرم نهد
رویی که با سکینه شود روبرو نبود
دیگر نگاه پر زتمنای کودکان
با او به جز حکایت سنگ و سبو نبود
یک مرد با وفا چو ابوالفضل «پیروی»
گرکس بگفت بود در عالم، بگو نبود