مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل علیه السلام در شعر فارسی صفحه 121

صفحه 121

هرگز نشد از گردش افلاک هلالی

بدری که کمر بند کرامت به کمر داشت

دریای کرم داغ و خروشان و عطش نوش

در ساحل خون موج ز هفتاد و دو سر داشت

با هر نفس عشق به همراه دل مست

تا قرب خدا رفت، دعایی که اثر داشت

شد چشم خرد خیره «جمالی» به جمالش

روزی که نقاب از رخ او حادثه برداشت

حسینعلی، رکن منظر «پیروی» (معاصر)

این دجله...

همان، صفحه 10.

آب فرات قابل لبهای او نبود

این دجله تا به آن قدرش آبرو نبود

عباس زان نکرد لبی از فرات تر

کاو را به قدر همتش آبی به جو نبود

جز آن که مشک آب رساند به خیمه ها

هیچش به سر هوا و به دل آرزو نبود

دست او فتاد و چشم زکف رفت و آب ریخت

دیگر ره امیدی اش از هیچ سو نبود

دیگر چگونه رو به خیام حرم نهد

رویی که با سکینه شود روبرو نبود

دیگر نگاه پر زتمنای کودکان

با او به جز حکایت سنگ و سبو نبود

یک مرد با وفا چو ابوالفضل «پیروی»

گرکس بگفت بود در عالم، بگو نبود

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه