مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل علیه السلام در شعر فارسی صفحه 28

صفحه 28

1- 24. سند روس: زرد رنگ (کنایه از زرد شدن رخسار است).

2- 25. نوان: نالان، نالنده.

همی گفت و بارید اشک روان

مگر ریخت بر چهره ی پهلوان

به خویش آمد و گفت شه را درود

همی سر به پای برادر بسود

بگفت:ای خداوند دیرین من

قدم رنجه کردی به بالین من

مرا کی چنین قدر و اندازه بود

که خسرو به بالینم آید فرود

مرا دیده از اشک و خون پاک ساز

که بینم بر آن چهره ی پاکباز

ملک چشم او را زخون کرد پاک

به شه دید و گفتا که: روحی فداک (1) .

دریغا اگر بود صد جان مرا

به هر لحظه جانی نشاندم تو را

یکی آروزی است اندر دلم

کز و نگسلم تا زجان نگسلم

که دخت تو را مانده ام تشنه کام

ولی چاره کو؟ چون فلک نیست رام

کنون چون رود جان زپیکر مرا

امید است این از برادر مرا

مبر پیکرم را سوی خیمه گاه

که بر وی زخجلت نیارم نگاه

همی گفت و بودش به خسرو نگاه

چنین تا که جان داد بر پای شاه

چنین است رسم سپنجی سرای

نماند بجز پاک یزدان بجای

چو ناچار این ره بباید سپرد

خنک آن که در پای مردان بمرد

در شهادت حضرت عباس

همان صفحه 207.

چون بیامد حضرت شاه شهید

بر سر عباس آن میر رشید

آسمانی دید اندر خاک و خون

زخم او بر تن زاخترها فزون

دید سروی، سرکشی آزاده ای

در میان خاک و خون افتاده ای

دید یک شیر مهول (2) سهمناک

در تلاطم در میان خون و خاک

آفتابی دید بس رخشان و خوب

کوکند در بحر خون هر دم غروب

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه