پرچمدار نینوا (تحلیلی از زندگانی حضرت عباس علیه السلام) صفحه 117

صفحه 117

عمر سعد همان ساعت (که روز هفتم بود) «عمرو بن حجاج» را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه ی فرود آیند، و بین حسین علیه السلام و یارانش و میان آب حائل گردند، و اجازه ندهند که یاران حسین علیه السلام حتی یک قطره آب از آنجا ببرند.

عبدالله بن حصین که از دشمنان بود، فریاد زد: «ای حسین! آیا آب را نمی نگری، که گویا در صفا و زلال بودن همانند شکم آسمان است، سوگند به خدا قطره ای از آن نچشید تا از تشنگی بمیرید...» (1) .

آب در خیمه ها تمام شد، هوا سوزان و گرم بود، تشنگی بر اهل بیت حسین علیه السلام و کودکان غلبه کرد؛ صدای العطش آنها بلند شد.

در این هنگام که ظاهرا شب هشتم محرم بود، امام حسین علیه السلام عباس علیه السلام را به حضور طلبید، سی نفر سواره و بیست نفر پیاده را با دادن بیست مشک، روانه فرات کرد تا آب بیاورند.

عباس علیه السلام در پیشاپیش این گروه به سوی فرات حرکت کردند، وقتی به نزدیک شریعه رسیدند، عمرو بن حجاج فرمانده نگهبانان دشمن فریاد زد شما کیستید؟

یکی از یاران حسین علیه السلام به نام «هلال بن نافع» جواب داد:

«من پسر عموی تو هستم، آمده ام از این آب فرات بیاشامم.»

عمرو بن حجاج، بیاشام گوارایت باشد.

هلال: وای بر تو آیا به من می گویی آب بنوش، ولی حسین علیه السلام و اهل بیتش تشنه هستند، و از شدت تشنگی در خطر مرگ قرار دارند؟


1- 138. ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 89.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه