قیام مختار ثقفی (مختارنامه) صفحه 30

صفحه 30

1- پس تجربه کردیم درین دیر مکافات

با آل علی هر که درافتاد بر افتاد

مجلس چهارم

خداوند اخبار چنین روایت کند که چون بِلکاتَکین، غلامِ عبدالرحمان سعید آن تیر بینداخت و عَلَمدار را بکشت. لشکر بنو اَزد را قوت درآمد و طعن و ضرب در نهادند و همی کشتند و همی افکندند. و عبدالرحمان سعید را سه جای جراحت رسیده بود و پدرش را نیز جراحت رسیده بود و عُبَِیدالله ملعون به هزیمت رفته بود تا در کوشک خود. و هر دو لشکر از یکدگر باز گشتند و همه کوی‌ها و محله‌ها و بازارها کشته بر کشته افتاده بود. پس عُبَِیدالله زیاد ملعون با سپاه خود به در کوشک فرود آمد و بفرمود تا جراحتهای وی ببستند. سه جراحت داشت عظیم، بفرمود تا سر کوی‌ها بگرفتند و بعضی لشکر را بر بامها کردند تاطلایه همی داشتند. پس گفت: «یا سواران شام و مهتران بنی امیه دیدید که امروز بنو اَزد چگونه حربی کردند، خاصه این خارجی (1) - عبدالرحمان سعید - این لشکر مرا او بکشت که هر ساعت خود را بر بامی زد. هرگز مرا گمان نبود که شجاعت و مردانگی وی چندین باشد. اکنون ما را تدبیری دیگر باید کرد و تدبیر آن است که هم امشب لشکر را باز خوانیم از بصره و واسط، تا همه برخیزند و بیایند و اینان را فرو گیرند. ببینید (2) تا چقدر مرد کشته شده است.» مردم را عوض کردند، پنج هزار کشته شده بود و از بنو اَزد و لشکر سعید بن مِخْنَف هزار و ششصد مرد کشته شده بود. عُبَِیدالله زیاد را ترسی در دل آمد. آنگاه از هر دو لشکر طلایه بیرون کردند و پاسبان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه