قیام مختار ثقفی (مختارنامه) صفحه 31

صفحه 31

1- اصل: خوارج

2- اصل: ببیند

برگماشتند و هم در شب عُبَِیدالله ملعون نامه‌ها نوشت به شهرها و مدد خواست و در شب بفرمود تا قاصد را روانه کردند.

خداوند اخبار چنین روایت کند که عَمْرو بن حجاج (1) و محمدِ أَشْعَث و عمر بن سعد این سه ملعون در پیش خیمه نشسته بودند و صفت بنو اَزد می‌کردند و شجاعت عبدالرحمان سعید و از مردانگی او باز می‌گفتند تا از شب یک نیمه بگذشت. مردان طلایه همی آمدند و یکی مرد را همی آوردند، چون در پیش عمر بن سعد و عَمْرو بن (2) حجاج آوردند، گفتند: «تو کیستی؟» گفت: «از نزدیک عُبَِیدالله زیاد همی‌ایم. از محله حمام الاعین، آنجا که کوشک وی است فرود آمده است و می‌گوید هوشیار باش و آراسته تا شبیخون کنیم بر دشمن تا همه را نیست کنیم، که ایشان همه کوفته و مجروح‌اند. چون آواز طبل من به گوش شما رسد حمله کن و گویم «یزیدی منصور» شما نیز حمله کنید. در ساعت تیغ بدیشان در نهیم و همه را هلاک کنیم» این بگفت و آن مرد باز گشت. در ساعت عَمْرو بن (3) حجاج سپاه را آگاه کرد و همه را آراسته بداشت و گوش به آواز طبل همی داشت.

خداوند اخبار چنین گوید که لشکر بنو اَزد به جَبَّانَة (4) الصَّیّادین فرود آمدند. عبدالله عفیف و سعید بن مِخْنَف و عبدالرحمان سعید و طَارِق اَعمَش و عبدالرحمان زُهَیر و جمله مهتران گرد آمدند و گفتند: «امروز دوبار هزیمت بر ما افتاد ولیکن عبدالله عفیف کار ما آراسته کرد و تمام کرد بدان زنگیان و نَفّاطان و تیراندازان و اگر نه ما امروز از جمله هَزیمَتیان بودیم.» آنگاه عبدالله عفیف گفت: «ای جوانمردان، نیتها با خدای تعالی، راست کنید و نام و ننگ را بکوشید و بدانید که اگر ما را بکشند، شهید باشیم. و ما بهتر نیستیم از حسین علی، وی را بدان خواری بکشتند و سه شبانه روز وی را آب ندادند. تدبیر آنست که پسرِ زیاد چون منهزم شده است از هول و بیم آتش، امشب بریشان شبیخون کنیم باشد که خدای تعالی، توفیق دهد و این کار ما را فرجی پدید آید و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه