قیام مختار ثقفی (مختارنامه) صفحه 60

صفحه 60

1- اصل: درآمده

2- اصل: زده

3- اصل: و مردم

مجلس ششم

روایت است که طَارِق و عُمَیْر طَارِق به آن خرابه رسیده و کارزار می‌کردند تا شب درآمد در آن خرابه نشسته تدبیر می‌کرد. [طَارِق گفت:] «امشب ما را باید نوعی کرد [که] خودمان را از کوفه بیرون افکنیم [و] به نزدیک عبدالرحمان برویم و سر[ها] و مالها را باز ستانیم.» عُمَیْر گفت: «نیکو می‌گویی اما [درمورد] عبدالله و ام عامِر چه می‌گویی [ایشان] را از زندان خلاص کنیم؟» طَارِق گفت: «ای برادر، کوفه پر از آشوب است دروازه‌ها را گرفته‌اند، ما را تدبیری باید کرد که از ایشان خلاصی یابیم.» ناگاه صدای همهمه‌ای شنیدند نظر کردند، مشعلها دیدند [که] با عُبَِید زیاد می‌آیند و لشکرش گرداگرد کوشک (1) را باز گرفتند. عُبَِید گفت: «هر که درین کوشک رود و این دو خارجی (2) را بگیرد هزار دینار از من بستاند.» مردی چند در کوشک بودند و گفتند: «در این جایگاه هزار مردند، تدبیر بیرون آمدن دارند.» عُبَِید زیاد پنداشت راست می‌گویند با لشکری [که] با وی بود قریب ده هزار نفر از کوشک بیرون رفته و ایستادند و آن، شب بود. پس طَارِق و عُمَیْر طَارِق هر دو بیرون آمده برابر ایشان ایستادند. طَارِق گفت: «باید خودرا برایشان زد، که کسی ما را نشناسد تا مگر خود را بیرون افکنیم.» آنگاه سبک از جای برجستند بر نبی و آل او صلوات فرستادند و خود را در میان ایشان زدند. سه ملعون را ایشان زخم (3) زدند، آنها برمیدند و جنگ در ایشان افتاد اما طَارِق و عُمَیْر هر دو در میان افتادند و خود را بیرون افکندند. لشکر پنداشتند که همچنان در سپاهند اما آنها از ویرانه بیرون آمدند [و رفتند] تا در کوشک رسیدند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه