- تاریخچه 1
- کارلوس کاستاندا 1
- بخش مقالات 3
- مراحل سیر و سلوک در عرفان کاستاندا 3
- گفتگوی پیش از مرگ با کاستاندا 24
- بر کرانه اوهام 28
- عرفانهای سرخ پوستی، عرفان طبیعت گرا 46
- عرفان سرخ پوستی 55
- شمنیسم 121
- درباره کارلوس کاستاندا و آثار ش 129
- تأملی در عرفان سرخپوستی 132
- آتش درون کاستاندا 136
- بخش نقدها 146
- نقدی بر عرفان سرخپوستی 147
- بخش آموزهها 157
- آموزههای کاستاندا 157
کارلوس کاستاندا
تاریخچه
زندگی نامه کارلوس کاستاندا در سال 1926 میلادی در کاحامارکا - منطقهای در پرو - متولد شد.
(البته این نکته بعد از مرگ او مشخص شد و کاستاندا قبلاً خود رامتولد 1931 و برزیلی معرفی کرده است.
این که او به چه دلیل کشور و سال تولد خود را پنهان کرده هنوز مشخص نیست. ) او در دانشکده ملی هنرهای زیبا در لیما در رشتههای مجسمه سازی و نقاشی تحصیل کرده و در نظر داشت که مجسمه ساز شود، اما به اعتراف خودش فاقد خلاقیت و قدرت تخیل کافی برای این کار بود.
کارلوس در 1951 به آمریکا مهاجرت کرد و چهار سال بعد در دانشگاه لوس آنجلس به هدف تحصیل در رشته روانشناسی ثبت نام نمود. سپس در 1959 عقیده خود را عوض کرده و در رشته مردم شناسی به تحصیل ادامه داد. بالاخره در 1960 ازدواج کرد. تا این زمان همه چیز در زندگی او روال عادی و طبیعی خود را طی میکرد. کار، تحصیل، ازدواج و تلاش برای تشکیل یک زندگی سالم و معمولی. ماجرای کاستاندای نویسنده و مردم شناس از آنجا آغاز میشود که او در سال 1960 با یک استاد شمن روبرو شد.
وی که برای تحقیق در مورد گیاهان توهمزا به مکزیک رفته بود، از طریق یکی از دوستانش با دون خوان آشنا شد.
کاستاندا از حدود سال 1960 تا 1980 پیش دون خوان آموزش میدید. دون خوان ابتدا به او گفت:
راه سالکان اصلی ربطی به استفاده از گیاهان توهمزا ندارد؛ ولی چون تو یک غربی غیر آشنا به این مسائل هستی اول از این گیاهان شروع میکنیم! در حالی که یک سالک اصیل نیازی به تاتوره و سکالتیو (دو نوع گیاه توهم زا) ندارد و راه را به کمک دل انتخاب میکند.