- تاریخچه 1
- کارلوس کاستاندا 1
- مراحل سیر و سلوک در عرفان کاستاندا 3
- بخش مقالات 3
- گفتگوی پیش از مرگ با کاستاندا 24
- بر کرانه اوهام 28
- عرفانهای سرخ پوستی، عرفان طبیعت گرا 46
- عرفان سرخ پوستی 55
- شمنیسم 121
- درباره کارلوس کاستاندا و آثار ش 129
- تأملی در عرفان سرخپوستی 132
- آتش درون کاستاندا 136
- بخش نقدها 146
- نقدی بر عرفان سرخپوستی 147
- آموزههای کاستاندا 157
- بخش آموزهها 157
7. حماقت اختیاری: خوب و بد، ثمر بخش و زیانبار، سلامتی و مرض، توانگری و فقر، هیچ ذوقی برای سالک ندارد و تنها فعل او مهم است، زیرا عقل را کنار گذاشته است.
موارد یاد شده تنها قسمتی از ویژگیهای منفی عرفان سرخ پوستیست و اصل کسانی که این عرفان از آنان گرفته شده، وجود خارجیشان مورد تردید است و بیمبنا و ملاک بودن اعمال آنان، که آن را آمیزهای از خرافات و رفتارهای نامفهوم جلوه داده و کنار گذاشتن عقل و استفاده از حقه و نیرنگ … که حقیقت را مخفی میکند و دیگر ویژگیهای منفی این عرفان را نمیتوان به صورت اندیشهی مقدس و خردمندانه پذیرفت.
آتش درون کاستاندا
در خاطرات یک مغ کوئلیو
نقد تطبیقی آثار کوئیلو و کاستاندا کارلوس فوئنتِس یک جا در رمان خویشاوندان دور به سه روند اندیشه در کشورش مکزیک و همهی آمریکای لاتین اشاره میکند.
او مینویسد پس از پایان جنگ جهانی اول روشنفکرانی که در این قاره میزیستند، یا زیر نفوذ اندیشههای انقلابی نظریه پردازان و رهبران فکری انقلاب کبیر فرانسه از گونهی روسو و ولتر بودند یا شخصیتهایی که به نوعی تفکری ضد انقلابی از گونهی اوگوست کنت داشتند و سر انجام اندیشمندانی که نه به سنتهای انقلابی آنان و نه به دین انسانیت اینان، بلکه به ذهنیت عقل ستیز و اشراق گرای بِرگسون باور داشتند. (1) این طبقه بندی نیز امروز به گونهای اندک متفاوت در میان روندهای ذهنی چیره بر ادبیات آمریکای لاتین محسوس است:
نویسندگانی مانند آستوریاس و گارسیا مارکز به سنتهای انقلابی این قاره نزدیکند؛ شخصیتهایی چون فوئنتس و بورخس ذهنیتی غیر انقلابی، اصلاح طلبانه و محافظه کارانه دارند و نویسندگانی نظیر کارلوس کاستاندا و پائولو کوئلیو به ذهنیت اشراقی گرایش دارند و در این نوشته ما را با گروه اخیر، کار افتاده است.
برجستهترین ویژگی در آثار کوئلیو، ذهنیت فردی، درونی و اشراقی اوست. او پس از تجربهی یک دورهی ذهنیت اجتماعی و آنارشیستی کوتاه مدت خود که در جوانی زیر تأثیر اندیشههای عارف انگلیسی الیستر کراولی قرار گرفت و به فکر استقرار تنها جامعهی آرمانی ممکن افتاد و مرارت حبس چشید از ذهنیت اجتماعی روگردان شد و با انتشار والکیریها در 1992 یعنی در سالهای میانی عمر یکسره به عرفان درغلتید و به این باور رسید که رهایی اجتماعی در رستگاری فردی و شناخت نیروهای توانمند درونی اوست نه در ستیز بیفرجام اجتماعی. از جهاد اصغر که مبارزهی اجتماعی سیاسی بود، روی برتافت و به جهاد اکبر آهنگ کرد که ستیزی درونی و فردیست و سالک، خود را دشمن خویش میپندارد. پس به تزکیه و تعلیم روی میآورد تا با بهره جویی بهینه از آموزههای عرفان و رازآموزی بومی و سرخپوستی باستان، آلایش از روان بزداید و با گذر از عشق زودگذر (اِروس) به محبت پایدار (فیلوس) و سر انجام به عشق الهی و جاوید (اَگاپه) فرارود. آنچه آثار این نویسندهی عارف پیشهی برزیلی را به خوانندهی ایرانی نزدیک میکند، همانندی غریب همین آموزهها با تعالیم صوفیه در آثار بزرگ عرفانی ما به ویژه در منطق الطیر و مثنوی معنوی است.
ناگزیری از طی مراحل طریقت و سرسپردگی به پیر و مرشد (ناوال) و باور به این دقیقه که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها رمانهای وی را با ذهنیت عرفانی ما مأنوستر میسازد.
ویژگی دیگر رازآموزی عرفانی کوئلیو، تلفیق میان آموزههای عرفان بومی سرخپوستی با تعلیمات مسیحی کاتولیکی است.