مبانی و دیدگاههای اخلاقی، عرفانی امام خمینی (ره) امام در پیوند با عاشورا صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

هرکس با روش و سیره اخلاقی، عرفان نظری و عملی حضرت امام خمینی (س) آشنا باشد، خواهد دانست که فرهنگ عرفانی عاشورا سرتاسر وجود نورانی او را فراگرفته است؛ آنچنان که در شرح حالاتش می خوانیم: «امام در اغلب ایام زیارتی در کنار قبر امام حسین (ع) بودند. در دهه ی عاشورا هر روز زیارت عاشورای معروف را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن می خواندند.» [1] .امام، عاشق اهل بیت است و «تا صدای یا حسین» بلند می شود ایشان بی اختیار اشک می ریزند». [2] .یکی از حالات عرفانی امام، اشتیاق ایشان به دعا و توسل است. «در نوفل لوشاتو شاهد بودیم، شب عاشورا بعد از آنکه نماز تمام می شد، می فرمودند، کسی هست که روضه بخواند؟» [3] و «امام را کسی ندیده است که ذکر مصیبت امام حسین - علیه السلام - و یا حضرت زهرا - سلام الله علیها - و دیگر ائمه معصومین را بشنود و گریه نکند» [4] و «عشق به خاندان عصمت و طهارت بود که برای دفاع از حریم آنان، کتاب «کشف الاسرار» را نوشت، و برای زیارت خانه خدا و کربلای امام حسین (ع) کتابهای خود را فروخت». [5] .اگر بخواهیم در تحلیلی کلی و فراگیر، دیدگاه عرفانی امام را در رابطه با مکتب انسان ساز و کفر سوز کربلا مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم، باید در چند بخش به بحث بپردازیم:الف): امام خمینی - قدس سره الشریف - که ستم ستیزی را از جد بزرگوارش حضرت امام حسین علیه السلام به ارث برده است، پیرامون ضرورت رویارویی با ستمگران و مبارزه

با طاغوت و طاغوتیان می فرمایند:«حجت ما بر اینکه اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صد هزار نفر از ما کشته بشود برای رفع ظلم اینها، و برای اینکه دست آنها (عوامل رژیم طاغوت) را از مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجتمان هم کار حضرت امیر - سلام الله علیه - و کار سیدالشهدا - سلام الله علیه - است». [6] .امام حسین (ع)با احساس وظیفه و رسالتی که بر عهده داشت، در نامه ای که به مردم کوفه نوشت، تأکید کرد:«کسی که ببیند زورمدار ستمکاری، حرام خدا را حلال بشمارد، عهد و پیمان خدا را بشکند، با سنت رسول خدا (ص) مخالفت ورزد و با بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار کند و فریاد برنیاورد و واکنش نشان ندهد، شایسته است که خداوند او را در جایگاه بدی قرار دهد. آیا می دانید که این مردم (یزید و یزیدیان) به پیروی از شیطان التزام داده اند، از اطاعت رحمان روی گردانده اند فساد و تباهی را آشکار ساخته اند و حدود الهی را به تعطیل کشانده اند؟ آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل کناره نمی گیرند؟... در این هنگام و چنین وضعی است که انسان مؤمن از جان خود می گذرد و به لقای پروردگار راغب می شود. مرگ برای من جز سعادت و زندگی با ستمگران جز ملال و خستگی نیست. انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما» [7] .حضرت امام امت - خمینی کبیر - در یکی از سخنرانیهایشان با اشاره به همین حدیث می فرمایند:«از حضرت سیدالشهدا - سلام الله علیه - خطبه ای نقل شده، که در آن خطبه،

ملت خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر کرده اند، و آن این است که پیغمبر اکرم (ص) فرموده است، کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال می شمارد حرمات الله را و مع ذلک ساکت شد و تغییر نداد و با قول خودش، با عمل خودش این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است، خدای تبارک و تعالی حتم کرده است که جای او را همجای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد...» [8] .ب - خطر از دست رفتن اسلام: حضرت امام خمینی (س) حکومت شاه را حکومتی غاصبانه و غیر عادلانه می دانستند و به همین جهت علیه رژیم طاغوت به مبارزه برخاستند، معظم له در این باره می فرمایند:«جایی که باید امیرالمؤمنین بنشیند، این[محمدرضا]نشسته، جایی که باید امام حسین بنشیند، این نشسته، به خیال خودش سلطنت می کند. اظهار اسلام هم می کند! یزید هم می کرد. معاویه هم می کرد. یک همچو آدمی بر مسند می نشسته که باید امام حسین - سلام الله علیه - بنشیند، این استنکار لازم دارد. یعنی بر همه مردم لازم است که این را به او بگویند که بیا پایین از این مسند.» [9] .استدلال امام خمینی (ره) دقیقا همان استدلالی است که امام حسین علیه السلام داشت. در نخستین روزهایی که یزید بن معاویه به حکومت رسید، نامه ای به حاکم وقت مدینه - ولید بن عتبه بن ابی سفیان - نوشت که از امام حسین (ع) برای او بیعت بگیرد. ولید، پاسخ فرمود: «از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است، و من چگونه می توانم با خاندانی که پیامبر (ص) درباره آنان چنین فرموده است بیعت کنم؟... ولید

در پاسخ نامه یزید به او نوشت، حسین نه خلافت تو را به رسمیت می شناسد و نه قصد دارد با تو بیعت کند... [10] .امام حسین (ع) معتقد بود که با روی کار آمدن ابوسفیان، روش و سیره پیامبر (ص) و علی (ع) از بین رفته است. دو فریضه مؤکد الهی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، عملا بلا اجرا مانده است و امت اسلامی به مصلحی نیاز دارد تا جامعه و اسلام را به جایگاه اصلی خود بازگرداند. در آن زمان، دو پایگاه مهم به عنوان مرکز ثقل جهان اسلام، یعنی کوفه و شام از شهرت ویژه ای برخوردار بودند، که هر دو شهر عملا در حیطه حاکمیت امویان قرار داشت. دعوت مردم کوفه از حضرت امام حسین (ع) با این هدف بود که این شهر را از فساد و تباهی حاکمان غاصب و ستمگر نجات دهند. امام (ع) با قبول دعوت کوفیان، در اصل قصد داشت تا دین جدش رسول الله (ص) را که بر اثر فشار و بدعت گزاریهای نابجای امویان آسیب دیده بود احیا کند. هر چند امام حسین (ع) از ویژگیهای مردم کوفه و بیوفایی آنان به پدر گرامی و برادر ارجمندش آگاه بود، حرکت خود را همراه با اعوان و انصارش آغاز کرد.این در حالی بود که برادرش محمد حنفیه پس از اطلاع از حرکت امام (ع) او را از تصمیمی که گرفته بود برحذر داشت و به بی تعهدی کوفیان در برابر حضرت علی (ع) تأکید کرد. اما امام حسین (ع) که با هدف والایی قیام کرده بود، در وصیتنامه ای که خطاب به محمد حنفیه نوشت یادآور شد:«من

نه از روی خودخواهی، سرکشی و هوسرانی از مدینه خارج شدم و نه برای ایجاد فتنه و ستمگری. بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدم - رسول خدا (ص) - است. هدف من، امر به معروف و نهی از منکر است و می خواهم سیره جدم و پدرم علی بن ابیطالب را پیش گیرم.» [11] .امام خمینی (س) نیز در این زمینه خاطرنشان می کنند که:«همان طور که سیدالشهدا - سلام الله علیه - به تکلیف شرعی می خواست عمل کند، غلبه بکند، شرعی اش را عمل کرده، مغلوب هم بشود تکلیف شرعی اش را عمل کرده. قضیه، تکلیف است». [12] .ج: اسرار قدر: خداوند متعال، جهان عناصر را به جانب کمال، جهت بخشیده است و در این میان به انسان عنایت ویژه ای دارد و کمال او را بیش از هر موجود دیگری قرار داده است. حق تعالی کمال مطلق است و می خواهد که انسان نیز آیینه کمال مطلق باشد. بر این اساس، برای انسان پیامبر، کتاب، میزان، معجزه و نور را فرستاد و در مقابل هر تاریکی و ظلمتی، شمعی برافروخت. پیامبران به منزله خورشیدهایی هستند که جهان را از جهل و ظلمت برهانند. او ابراهیم را به مصاف بت و بت پرستان فرستاد. در برابر فرعون متکبر، موسی را روانه ساخت و در عصر جاهلیت مطلق بوجهلی و بوسفیانی، حقیقت والای محمد (ص) به ظهور پیوست. و خلاصه آنکه در هر زمان در مقابل هر طاغوت، نماینده ای از «الله» قد علم کرد و نقشه های شیطانی طاغوتیان و اهریمن صفتان را نقش بر آب ساخت.در عصر حاضر نیز مشیت خداوندی بر این قرار گرفت که مردی

از تبار ابراهیم و فرزندی از فرزندان پاک رسول الله (ص) با قیام بی همانندش بر هر چه طاغوت و طاغوتی است بتازد و پرچم توحیدی لا اله الا الله را در اقصی نقاط جهان به اهتزار در آورد.دست یافتن به مقام «سر القدر» و آگاهی از آن، از جمله مسائلی است که جز برای انبیا و معصومین مقدور نیست. حضرت امام خمینی در کتاب شریفش - مصباح الهدایه - «... قدر رازی است از رازهای الهی، و نهفته ای است از نهفته های خداوندی که در پس پرده ی الهی پرده نشین است و از دسترس خلق خدا درهم پیچیده و به امر الهی سر به مهر است. علم خدای تعالی بیش از همه به او تعلق یافته است. خدای تعالی، تکلیف دانستن آن را از بندگان برداشته و مقامش را بالاتر از آن قرار داده است که دست شهودشان به دامن او برسد و در دیدگاه عقلشان قرار گیرد، زیرا آنان را نرسد که به حقیقت ربانیت و به قدرت صمدیت و به عظمت نورانیت و به عزت وحدانیت راه یابند که «قدر» دریایی است پرتلاطم مخصوص به حق تعالی به ژرفای آسمان و زمین و به پهناوری میان مشرق و مغرب. همچون شب تار سیاه است و دارای مارها و ماهیهای فراوان و پر جزر و مد. در ته این دریا آفتابی است تابان و فروزان که جز خدای تعالی و یگانه کس را نشاید که از او اطلاعی یابد. و هر کس سر بکشد تا از آن خبری بگیرد، همانا با خدای تعالی در حکمش ضدیت کرده و در سلطنتش به ستیز برخاسته است، و

پرده ی او را باز، راز او را فاش ساخته و به خشم الهی دچار آمده و جایگاهش در دوزخ است و چه سرنوشت بدی او راست». [13] .امام خمینی (س) پس از تصدیق کلام علی ولی الله (ع) می فرماید:«به جان دوست سوگند که در این حدیثی که از مصدر علم و معرفت صادر گشته، اسراری نهفته است که عقول اصحاب عرفان به ده یک از دهها یکم آن نخواهد رسید، چه رسد به افکار و انظار ما».

رضایت به قضای الهی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه