- مقدمه مترجم 1
- تقديم 1
- بستگان و نياكان زينب 1
- برگزيدهاي از زندگاني زينب 1
- چهرهي واقعي ابوسفيان 2
- اشاره 2
- اسلام ابوطالب 2
- ابوطالب (جد پدري) 2
- چهرهي واقعي ابوطالب 2
- ابوطالب و سرپرستي پيامبر 3
- انصاف بدهيم 3
- فاطمه بنت اسد (جده پدري) 3
- دو روايت دربارهي ابوطالب 3
- اسلام پنهاني، چرا؟ 3
- منظور از اقربا و خويشاوندان رسول خدا 4
- زينب در خانهي فاطمه (مادر) 4
- فضه، دست پروردهي زهرا 4
- انتساب به پيامبر 4
- ولادت زينب 4
- گوشهاي از فضايل و مكارم زينب 5
- زينب، همراه مادر 5
- جعفر طيار (عمو و پدر شوهر) 5
- اسلام جعفر 5
- اشاره 5
- شهادت جعفر 6
- هجرت به حبشه 6
- مقام و منزلت جعفر نزد خدا و رسولش 6
- ازدواج و خانوادهي زينب 6
- اخلاق جعفر 6
- عبدالله بن جعفر (همسر) 7
- باز هم از فضايل زينب بخوانيم 7
- شرافت دامادي 7
- زندگي زناشويي 7
- فرزندان زينب 8
- جعل و تحريف 8
- محمد و عون دو شهيد كربلا 8
- مادر مصيبتها 8
- چرا عبدالله بن جعفر با حسين از مدينه خارج نشد؟ 8
- مصيبت مادر 9
- مصيبت حسن 9
- اشاره 9
- مصيبت پدر 9
- مصيبت رسول خدا 9
- قصيده شيواي «كعبي» دربارهي زينب 10
- مقابله زينب با مصائب 10
- پيروزي ايمان زينب بر مصائب 10
- نماز شب زينب در شام غريبان 10
- مصيبت حسين 10
- فوران بغض و كينهي يزيد 11
- چرا امام با خانواده و زنان از مكه خارج شد؟ 11
- دستور ترور امام حسين توسط يزيد 11
- حسين و معاويه 11
- اهداف شوم يزيد 11
- صحنههايي از كربلا 12
- روش مبارزاتي امام سجاد 12
- روش تبليغي و مبارزاتي اهل بيت 12
- روش مبارزاتي امام علي و حسنين 12
- تبسم حسين 13
- شمر چگونه انساني بود؟ 13
- زينب از غارت خيمهها ميگويد 13
- جيره خواران 13
- گريهي عمر سعد 13
- مقام اهل بيت 14
- اشاره 14
- برخي از شهرهاي كوفه تا دمشق 14
- آغاز اسارت يا شروع مرحله دوم نهضت عاشورا 14
- تكريت 15
- لينا 15
- معرة النعمان 15
- جهينه 15
- كفر طاب 15
- خطبههاي زينب در كوفه و شام 16
- بعلبك 16
- حمص 16
- عذر بدتر از گناه 16
- فاطمه، مدافع حريم ولايت 16
- فدك، وسيله اي براي احقاق حق 17
- خطبه زينب در مجلس ابن زياد 17
- خطبه زينب در كوفه 17
- خطبه زينب در شام و مجلس يزيد 17
- بررسي خطبه 17
- هدف از خطبه زينب و اهل بيت 18
- آرامگاه زينب 18
- عروج زينب 18
- چرا يزيد در مقابل خطبه زينب سكوت كرد؟ 18
- پاورقي 19
خوب است كه بعضي از اين كلمات پر مغز حضرت زينب عليهاالسلام را [ صفحه 147] تحليل كرده و به بيان اسراري كه در آنها وجود دارد، بپردازيم؛ زيرا خوف آن دارم كه ارزش حقيقي و معناي صحيح اين خطبه معلوم نگردد. من دقت بسياري كردم تا آنچه را كه زينب عليهاالسلام بيان كرده و شعار خود قرار ميداد را ترسيم نمايم، و نيز در معني و مفهوم اين سخنان فصيح و قاطع كه برندهتر از شمشير و تيزتر از نوك نيزههاست، تأمل و تفكر تمام كردم. سوگند ميخورم كه گاهي صحنه ترسناك شهادت و اسارت، و قرار گرفتن زنان و اطفال اسير در مقابل يزيد ملعون، و نيز تمامي اين دردها و محنتها را فراموش كردهام. و فقط صداي آتشين و كوبندهي زينب عليهاالسلام را ميشنوم كه با كمال شجاعت، يزيد طغيانگر را لعن و نفرين، و خوار و ذليل ميسازد و با اين كار خويش سينههاي سوزان و تفتيدهي مؤمنين را شفا و شادي ميبخشد؛ آري، گاهي شده همهي اينها را فراموش كرده و متوجه نبودهام. اما اين جملات زينب عليهاالسلام هميشه در نظرم هست و هيچ گاه فراموش نميكنم كه فرمود:«اي پسر آزادشدگان، واي پسر زني كه جگر مردان برگزيده و پاك را بلعيد و گوشت و پوستش از خون شهيدان روييد...» و نيز فرمود:«اي يزيد! ندريدي مگر پوست تن خودت را، و نبريدي مگر گوشت بدنت را».و آن جا كه فرمود: «من تو را كوچكتر از آن ميدانم كه با تو هم سخن شوم، اما چه كنم كه ملامت و رسوا كردن تو را وظيفه خود ميدانم». [ صفحه 148] و نيز فرمود: «رأي و عقل تو فاسد است، روزگار تو چند روزي بيش نخواهد بود، و بزودي اين جمع تو پراكنده خواهد شد... آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ظالمان و ستمگران است». يعني لعنت خدا، بر يزيد و پدران او، و به كسي كه براي او و اجدادش وسيلهي حكومت و تسلط بر مردم را فراهم كرد!توجه كن كه اين سخنان و خطبههاي حضرت زينب عليهاالسلام سخنان برخاسته از درد و حزن سينهي مجروح نبوده است، و اين روحي كه در چنان جو فاسدي در برابر يزيد، خطبه ميخواند به ارواح ما انسانها كه فرزندان و ساكنان زمين هستيم، شباهتي ندارد! روح زينب عليهاالسلام روح الهي است كه غير از خداوند زمين و آسمان را نميبيند.اگر زينب عليهاالسلام مانند ساير زنان اهل زمين بود، و داراي روح بلند و الهي نبود، هرگز جز گريه و زاري توان ديگري نداشت؛ ولي زينب عليهاالسلام در خانهاي رشد و نمو كرد كه ريشه و اساسش را محمد صلي الله عليه و اله بنايش را علي و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام تشكيل دادهاند و باني اين بناي مقدس، خداوند واحد و احد است.آري، هر عمل از اعمال اهل بيت و هر كلمه از كلمات ايشان، بهترين شاهد است بر اين كه آنها چون سخني بگويند به زبان وحي گويند و چون كاري انجام دهند براي خداوند و با عنايات او انجام ميدهند.
چرا يزيد در مقابل خطبه زينب سكوت كرد؟
گاهي سؤال ميشود: چرا يزيد بر مذمت و توبيخ و تهديد و وعدهي عذاب و لعن بر خود و پدرانش سكوت اختيار كرد و چيزي نگفت؟ و [ صفحه 149] چرا با وجودي كه حاكم بود و حكومتش سيطره داشت حضرت را ساكت نكرد و دستور به قتل و يا خارج نمودن او از مجلس را صادر نكرد؟در جواب ميگوييم: يزيد از اين بابت كه زينب عليهاالسلام يك زن است و نسبت به زن بايد با رفق و مدارا و لطف عمل نمود، سكوت نكرد، هرگز؛ هرگز چيزي يزيد را از انجام نيات شوم و پليدش باز نميداشت. چگونه باز ميداشت در حالي كه با جسارت و گستاخي، ريحانهي رسول خدا صلي الله عليه و اله را كشت و اطفالش را ذبح و زنان خاندانش را به اسارت گرفت.جز اين نيست كه يزيد از ضرب و هول سيلي سخنان زينب عليهاالسلام مبهوت و وحشت زده مانده بود، و ميديد كه چگونه با سخنان آن بانو، تمامي مجلس به اضطراب افتاده است، و ميشنيد كه چگونه از گوشه و كنار، حتي از ميان زنان اهل حرم خويش به لعن و نفرين او صدا بلند كردهاند! پس آن بانوي شجاع، چنان با خطبهي آتشين خود، آن ملعون را در معرض خطر و در منگنه قرار داد كه ديگر چارهاي نديد جز اين كه اظهار بيخبري و براءت كرده و به بزرگي گناه اعتراف نمايد، و طوق اين جنايت را به گردن ابنزياد اندازد!
هدف از خطبه زينب و اهل بيت
خطبهي حضرت زهرا عليهاالسلام بعد از ماجراي سقيفه، و سخنان دخترش زينب عليهاالسلام در كربلا و بعد از آن، و كلمات امام زينالعابدين عليهالسلام و امكلثوم و فاطمه دختر امام حسين عليهالسلام جملگي يك هدف معين و واحد [ صفحه 150] را دنبال ميكرد، و آن اقامه كردن حجت و برهان است بر اين كه اهل بيت عليهمالسلام، جانشين حقيقي و به حق رسول خدا در امر خلافت هستند، و اطاعت و فرمانبرداري از ايشان واجب است، و هر كس با ايشان به معارضه و دشمني برخيزد در حقيقت با خداوند و رسولش دشمني و عداوت نموده است.بنابراين، اهل بيت عليهمالسلام اولين كساني هستند كه براي حقانيت خود، اساس احتجاج را با دليل و منطق پايه گزاري كردند، و اول كساني ميباشند كه در فضايل و محاسن خود و معايب و زشتيهاي دشمنان خود سخن گفتند. و نيز ايشان اولين كساني هستند كه بر اهميت قاطع مبني بر وجوب تمسك به ريسمان الهي - كه همانا محبت و ولايت اهل بيت است - و براءت و بيزاري از دشمنانشان را اقامه نمودند، و سپس هر كسي كه دوستدار و محب خدا و رسول و اهل بيت بود به همين روش پيش رفته و از حقوق مسلم آنها به دفاع برخاسته است. [ صفحه 151]
عروج زينب
وفات زينب
حضرت زينب عليهاالسلام در نيمهي رجب سال 65 هجري قمري به جوار حق شتافت. وي بعد از برادرش حسين عليهالسلام چهار سال و شش ماه و پنج روز زندگي كرد و گفته شده كه آن حضرت اول كس از اهل بيت امام حسين عليهالسلام بود كه به او پيوست. (به قولي حضرت بعد از يك سال و نيم از دنيا رفت).
آرامگاه زينب
دربارهي مرقد شريف زينب عليهاالسلام سه نظريه وجود دارد:قول اول: زينب عليهاالسلام در مدينه (قبرستان بقيع) دفن شده، و علامهي فقيد سيد محسن امين در جلد 33 اعيان الشيعه طرفدار اين نظريه است، و استدلال كرده به اين كه: بازگشت حضرت زينب عليهاالسلام پس از فاجعه كربلا به مدينه قطعي و مسلم است اما خروج مجدد او از اين شهر ثابت نشده است. بنابر اين بايد گفت كه در مدينه وفات يافته و در همان جا دفن شده است. گويا مرحوم امين رحمهالله براي اثبات دفن شدن حضرت [ صفحه 152] در مدينه به استصحاب متمسك شده است، و بديهي است كه تمسك به استصحاب در اين جا بر هيچ پايه و اساسي استوار نيست.زيرا موضوع استصحاب اين است كه به وجود چيزي علم داشته باشيم سپس در برطرف شدنش شك و ترديد كنيم، به گونه اي كه شك بر آنچه ميدانيم وارد شود. مثلا اگر به فرض ما مطمئن باشيم كه زينب عليهاالسلام در مدينه دفن شده سپس شك كنيم كه آيا بدن مطهرش را به شهر ديگر منتقل كردهاند يا در همان جا باقي مانده است؟ استصحاب جاري كرده و ميگوييم در همان جا باقي است؛ چون در اين استصحاب؛ رعايت اتحاد موضوع نيز شده است.اما اگر بدانيم كه حضرت به مدينه وارد شده، سپس در مرقد شريفش شك كنيم، در چنين موردي استصحاب صحيح نيست؛ زيرا داخل شدن در مدينه يك چيز بوده و مرقد، چيز ديگري است، و چنانكه در علم اصول ثابت شده، اثبات لازم به استصحاب ملزوم باطل است. در ضمن اگر قبر زينب عليهاالسلام در مدينه بود معروف و مشهور بود، و مانند قبور ديگر مردان و زنان صالح، مزارش محل زيارت مسلمانان و مؤمنان واقع ميگرديد.بانو دكتر عايشه بنت الشاطي، نويسندهي معروف مصري در كتاب «بطلة كربلا» مينويسد:«زينب عليهاالسلام قصد داشت چند روزي كه از عمرش باقيمانده بود، در كنار قبر جدش بسر برد، اما «بنياميه» به اين كار مايل نبودند؛ زيرا زينب و كساني كه با او از كربلا برگشته بودند، آنچه را از طرف [ صفحه 153] لشگريان «يزيد» بر سر اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و ال وارد شده بود، براي مؤمنين شرح ميدادند، بدين جهت وجود بانو زينب عليهاالسلام كافي بود كه در مدينه شعلهي حزن و اندوه زبانه بكشد و مردم را به شورش و طغيان برانگيزد، به طوري كه نزديك بود، جريان كارها بر ضد «بنياميه» دگرگون گردد. به همين جهت فرماندار مدينه به يزيد نوشت: وجود زينب عليهاالسلام در مدينه باعث تحريك احساسات مردم است؛ زيرا زينب كه بانويي دانشمند و بليغ و عاقل است، با مردانش تصميم گرفت كه براي خونخواهي حسين قيام نمايند. [63] .فرماندار مدينه، كسي را نزد بانو زينب عليهاالسلام فرستاد، و از او درخواست نمود كه از مدينه خارج شود و در هر كجا كه ميخواهد ساكن گردد! زينب عليهاالسلام خشمگين و خروشان گفت: خدا از آنچه بر سر ما آمده آگاه است، بهترين افراد ما كشته شده، و بازماندگان آنها را هم [ صفحه 154] به اسارت كشاندند، اكنون اگر خون ما را هم بريزيد از مدينه بيرون نخواهيم رفت!اما بانوان بنيهاشم كه از خشم ستمگران نسبت به زينب عليهاالسلام نگران بودند، دور او را گرفتند و به او مهرباني كردند و دلداري دادند و براي خروج از مدينه آمادهاش نمودند. زينب عليهاالسلام از مدينهي جدش پيغمبر خارج گرديد و بعد از آن ديگر مدينه را به چشم خود نديد».قول دوم: مرقت حضرت زينب عليهاالسلام در قريهاي در اطراف و كنار دمشق قرار دارد، يعني در جايي كه اكنون به «قبرهاي شش گانه» معروف است، كه البته اين نظريه از هيچ كدام از مورخين مورد اعتماد نقل نشده است.قول سوم: آن حضرت در مصر دفن شده است. واين نظريه را اشخاصي چون «عبيدلي»، «ابن عساكر دمشقي»، «ابن طولون» و غير از اينها نقل كردهاند.و بايد توجه داشت كه علما و دانشمندان مورد اعتماد شيعه، مانند كليني و صدوق و مفيد و شيخ طوسي و علامه حلي، قبر حضرت را معين نكردهاند تا بتوانيم با قول ايشان يكي از نظريههاي سه گانه را انتخاب كنيم. ولي مشهور اين است كه مرقد آن حضرت شام و مصر است كه اين دو نظريه نيز با هم تعارض دارند. در اين صورت نسبت به هيچ يك از اين نظريات جزم و اطمينان حاصل نميشود.اما شكي نيست كه زيارت مرقد حضرت در شام و يا در مسجد جامع مصر، اگر به منظور تقرب و نزديكي به خداوند سبحان و تعظيم [ صفحه 155] اهل بيتي كه مقربان درگاه ربوبياند؛ پسنديده و راجح است، زيرا غرض از زيارت اهل بيت اعلان فضايل آنها و تعظيم شعائر ميباشد، و مكان وسيله است نه هدف. و در حديث آمده است: «نيت انسان (مؤمن) از عمل او بالاتر و بهتر است».«و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين».